اسم الکتاب : اصول فقه نوين المؤلف : اراکی، محسن الجزء : 1 صفحة : 134
واضع يا
مستعمل، خود را بدان متعهّد كرده است كه هيچگاه لفظ «آب» را به كار نبرد مگر آنكه معناى
آن را (يعنى: آب خارجى را) قصد كرده باشد.
بر
مبناى اين تعهّد، شنونده (سامع) با شنيدن لفظ آب، چنين استدلال مىكند كه: چون
گوينده (متكلم) لفظ آب را به كار برده و از سويى- بر منباى تعهّدى كه دارد-، به
كار بردن لفظ آب از سوى او با قصد معناى آب داشتنِ او، ملازمت دارد. اكنون كه لفظ
«آب» را به كار گرفته، حتماً معناى «آب» را اراده كرده است.
در
حالى كه فهم معانى از الفاظ براى انسانها در مراحلى از زندگى آنان اتفاق مىافتد
كه به هيچ وجه قدرت بر استدلال و مقدّمه سازى و سپس استنتاج ندارند. كودكى كه تازه
سخن گفتن را آغاز مىكند و با الفاظى نظير ماما، شير، آب و امثال آنها مقاصد خود
را به ديگران مىرساند و نيز، با شنيدن همين الفاظ از مادر و ديگر نزديكانش به
مقاصد آنان پى مىبرد به هيچ وجه نه قدرت استدلال دارد و نه اساساً معناى تعهّد و
التزام را مىفهمد و نه تلازم بين معنا و لفظ را بر اساس تعهّد گوينده ادراك
مىكند!
بنابر
اين به طور قطع، نكتهاى در دلالت لفظ بر معنا وجود دارد كه به تعهّد و تلازم
برخاسته ازآن بين لفظ و معنا ربطى ندارد. نكتهاى كه دلالت لفظ را بر معنا موجب
مىشود، بايد نكتهاى باشد كه در كودك نوسخن، به سادگى قابل تحقّق و تعقّل باشد.
اشكال
سوم: اشكال دور مشهورى است كه بر نظريه تعهّد وارد كردهاند كه حاصلش اين
است كه: تعهّد به تلفّظ به لفظ خاص در هنگام اراده معناى خاص بدين معناست كه:
هرگاه متكلّم، قصد معنا نمايد؛ اراده لفظ مخصوص كند. سؤالى كه در اينجا مطرح
مىشود اين است كه: اراده تلفّظ در اينجا چگونه ارادهاى است؟
دو
فرض در اينجا محتمل است:
1)
اراده تلفّظ در اينجا ارادهاى مقدّمى و ناشى از اراده معنا باشد كه در اين صورت،
دور لازم مىآيد؛ زيرا نشأت گرفتن اراده لفظ از اراده معنا- كه تعهّد بر آن مبتنى
است فرع آن است كه لفظ بر معنا دلالت داشته باشد و از سويى دلالت داشتن لفظ بر
معنا فرع تعهّد است و تعهّد عبارت است از: اراده لفظ هنگام اراده معنا كه برخاسته
از دلالت لفظ بر
اسم الکتاب : اصول فقه نوين المؤلف : اراکی، محسن الجزء : 1 صفحة : 134