در فقه، شیر دایههای کم عقل، غیر
شیعه دوازده امامی، بد صورت، بد اخلاق و زنازاده مکروه شده است.[1]
امام باقر می فرمایند: اسْتَرْضِعْ لِوَلَدِكَ بِلَبَنِ
الْحِسَانِ وَإِيَّاكَ وَالْقِبَاحَ فَإِنَ اللَّبَنَ قَدْ يُعْدِي؛ «برای فرزند خود،
از زنان زیبا، شیردهی بخواه و از زشتان بپرهیز؛ چرا که
شیر، گاه سرایت میکند».[2]
اگر بعد از خوردن غذا برای شخص غم و اندوه عارض گردد،
هضم او مختل میگردد؛ زیرا حرارت غریزی را پنهان میسازد
و تنفس به طور کامل انجام نمیشود و خواب از چشم غمزده میرود. ترس خشم،
هم همین اثر را دارند با این اختلاف که حرارت غریزی را به
حرارت غیرطبیعی و سوزاننده تبدیل کرده، شخص را دچار آشفتگی
و اضطراب میسازد و هضم و جذب غذا را قبل از آنکه کامل شده باشد مختل میکند.[3]
حضرت علی به کمیل فرمود: يَا كُمَيْلُ اللِّسَانُ يَنْزَحُ مِنَ الْقَلْبِ وَالْقَلْبُ
يَقُومُ بِالْغِذَاءِ فَانْظُرْ فِيمَا تُغَذِّي قَلْبَكَ وَجِسْمَكَ فَإِنْ
لَمْ يَكُنْ ذَلِكَ حَلَالًا لَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ تَسْبِيحَكَ وَلَا شُكْرَك؛ «ای کمیل! همانا
زبان از قلب سرچشمه میگیرد [و آنچه را که در قلب است ظاهر میسازد]
و قوام قلب به غذاست، پس متوجه باش که قلب و جسمت را با چه تغذیه میکنی؛
اگر از حلال نباشد خداوند متعال تسبیح و شکرت را نمیپذیرد».[4]
هنگامی که حضرت محمد هفتساله بود، یهودیان که نشانههایی
از پیامبر را در او دیدند، درصدد بعضی امتحانات بر آمدند و با
خود گفتند: ما در کتابهایمان خواندهایم که پیامبر اسلام از
غذای حرام و شبهه ناک، دوری میکند، خوب است او را امتحان
کنیم. بنابراین مرغی را دزدیدند و برای حضرت
ابوطالب فرستادند تا همه به عنوان هدیه بخورند؛