اسم الکتاب : سيرهى عالمانه و پندهاى حكيمانهى استاد الفقهاء و المجتهدين ميرزا جواد تبريزى المؤلف : تبريزى، جعفر الجزء : 1 صفحة : 208
كن، تا آنكه
ملكى از آسمان گفت: خداوند شما را سلام مىرساند و مىگويد: من لقب باب الحوايج را
نمىگيرم و جوان را شفا مىدهم.
شيخ
راوى مىگويد: قبل از اذان صبح از خواب بيدار شدم به طرف خانه حاجى الكبه رفتم. چون
وارد خانه شدم، پدر جوان را ديدم از شدّت ناراحتى به سر و صورتش مىزند، به حاجى
گفتم: ناراحت نباش خداوند پسرت را شفا داد و ....
اين
حكايت كه خلاصه و اقتباسى از كتاب «چهرهى درخشان قمر بنى هاشم، ص 23» بود، فقط
قطرهاى از بحر فضايل آن شير مرد دشت كربلاست كه بيان شد.
مردى
كه تمام وجود خود را در راه خدا فدا نمود و با قدرت و اعتقاد كامل از دين دفاع كرد
و تا زنده بود اجازه نداد كسى به خيام حرم نزديك شود و اين شخصيت آن گونه بود كه
تا در ميدان بود مولايمان اباعبداللَّه عليه السلام احساس تنهايى نمىكرد، اما
همين كه حضرت ابوالفضل عليه السلام بر زمين افتاد ابا عبداللَّه الحسين عليه
السلام فرمود:
الان
كمرم شكست.
مرحوم
ميرزا قدس سره هرجا نام ابوالفضل عليه السلام را مىشنيدند، خود به خود دگرگون
مىشدند وبارها از زبان مبارك ايشان شنيده شد كه مىفرمودند: «ابوالفضل العباس عليه
السلام در دشت كربلا چهها كرد، چه جانفشانىها كرد، هرچه داشت در راه خدا فدا
نمود و
اسم الکتاب : سيرهى عالمانه و پندهاى حكيمانهى استاد الفقهاء و المجتهدين ميرزا جواد تبريزى المؤلف : تبريزى، جعفر الجزء : 1 صفحة : 208