مسأله
2129- اگر طلا يا نقره را به طلا
يا نقره بفروشند، بايد فروشنده و خريدار پيش از آنكه از يكديگر جدا شوند، جنس و
عوض آن را به يكديگر تحويل دهند، و اگر هيچ مقدار از چيزى را كه قرار گذاشتهاند
تحويل ندهند معامله باطل است.
مسأله
2130- اگر فروشنده يا خريدار، تمام چيزى را كه قرار گذاشته تحويل دهد، و
ديگرى مقدارى از آن را تحويل دهد و از يكديگر جدا شوند اگرچه معامله نسبت به آن
مقدار صحيح است ولى كسى كه تمام مال بدست او نرسيده مىتواند معامله را بهم بزند.
مسأله
2131- اگر خاك نقره معدن را به نقره خالص، و خاك طلاى معدن را به طلاى
خالص بفروشند، معامله باطل است، ولى فروختن خاك نقره به طلا و خاك طلا به نقره
اشكال ندارد.
مواردى كه انسان مىتواند معامله را بهم بزند
مسأله
2132- حقّ بهم زدن معامله را خيار مىگويند، و خريدار و فروشنده در يازده
صورت مىتوانند معامله را بهم بزنند:
«اول»
آنكه از مجلس معامله متفرّق نشده باشند، و اين خيار را «خيار مجلس» مىگويند.
«دوم»
آنكه مشترى يا فروشنده در بيع، يا يكى از دو طرف معامله در معاملات ديگر، مغبون
شده باشند كه آن را «خيار غبن» گويند.
«سوم»
در معامله قرارداد كنند كه تا مدّت معيّنى هر دو يا يكى از آنان بتوانند معامله را
بهم بزنند، كه آن را «خيار شرط» گويند.
«چهارم»
يكى از دو طرف معامله، مال خود را بهتر از آنچه هست نشان دهد و طورى كند كه قيمت
مال در نظر مردم زياد شود، كه آن را «خيار تدليس» گويند.
«پنجم»
يكى از دو طرف معامله با يكديگر شرط كند كه كارى را انجام دهد و به آن شرط عمل
نشود، يا شرط كند مالى را كه مىدهد به طور مخصوصى باشد، و آن مال داراى آن خصوصيت
نباشد، كه در اين صورت شرط كننده مىتواند معامله را بهم بزند، و آن را «خيار
تخلّف شرط» گويند.
«ششم»
در جنس يا عوض آن عيبى باشد، و آن را «خيار عيب» گويند.