اسم الکتاب : نگاهى گذرا به مسئله اجتهاد المؤلف : فياض، شيخ محمد اسحاق الجزء : 1 صفحة : 14
اصل دوم؛ نوپا بودن دانش اصول: گفتهاند كه علم
اصول، علمى است كه در عصر غيبت پديد آمده و برگرفته از اهل سنّت است. آنها در اين
علم، اصل هستند و در طول تاريخ فقه و در عصر تشريع و زمان ائمّه عليهم السلام، اين
علم وجود نداشته است. لذا گفتهاند: اصحاب ائمهّ عليهم السلام دقيقاً مطابق نصوص
تشريع و بدون نياز آنها به علم اصول و تطبيق قواعد كلّى بر مصاديق، عمل
مىكردهاند.
وقتى
كه روش تعيين و تحديد مواقف و جهت گيرىهاى عملى انسان در برابر شريعت در زمان
ائمه عليهم السلام چنين بوده است، تعدّى و انحراف از اين روش- يعنى گرايش به روش
اجتهاد- جايز نيست؛ روشى كه اصولا در آن زمان وجود نداشته است تا از وجود آن در آن
زمان، امضا و رضايت شارع را كشف كنيم.
بنابراين،
اثبات رضايت شارع به روش اجتهاد و استنباط، ممكن نيست و وقتى شارع آن را تجويز و
امضا نكرد، ديگر نيازى به دانش اصول نيست؛ چرا كه نياز به اين علم، برخاسته از
نياز به اجتهاد و استنباط است.
نقد
ديدگاه اخباريان
درباره
اصل نخست بايد گفت كه اين تفسير از اجتهاد و نسبت آن به دانشمندان اصول، خطا و
ناصواب است و در نزد اصوليان، واقعيتى ندارد؛ زيرا در هيچ دوره از تاريخ معاصر
اجتهاد، آنان چنين تفسيرى را از اجتهاد ارائه ندادهاند و بديهى است كه اجتهاد در
نگاه اصوليان، در برابر نصوص تشريع، به عنوان يكى از مصادر تشريع و منبع حكم شرعى
نبوده و نيست. چگونه چنين نسبتى مىتواند درست باشد، در حالى كه اصوليان در طول
تاريخ اين علم، اجتهاد به اين معنى را به شدّت نكوهش كرده اند و اين نكوهش هم به
پيروى از روايات منقول از ائمّه اطهار عليهم السلام است كه در تقبيح اجتهاد به اين
معنى و مذمّت كسى كه به استنباط حكم شرعى با استفاده از اين روش بپردازد، وارد شده
است.
اسم الکتاب : نگاهى گذرا به مسئله اجتهاد المؤلف : فياض، شيخ محمد اسحاق الجزء : 1 صفحة : 14