و يكى از دو ثقل بر روى زمين و واسطه
ميان خداوند متعال و خلق اويند وليكن در عين حال معتقديم كه اين بزرگواران بشرند و
در اعمال خويش در زندگى و به خصوص آن دسته از اعمالى كه بر بُعد اجتماعى زندگى
مردم مربوط مىشود موضعگيرى آنان و طبيعت اعمالشان بشرى است. شايسته نيست كه ما
از اين حقيقت غافل شويم و از انبياء و اولياء الهى موجوداتى همچون فرشتگان و
موجودات عالم غيب بسازيم كه احكامى همچون احكام موجودات آن عالم دارند. در حالى كه
چنين نيست و ويژگىهاى انبياء الهى در آن بخشى كه به نقش ايشان در زندگى مردم و در
دنيا باز مىگردد، بشرى است؛ طبيعت اقدامات ايشان در بُعد اجتماعى و انگيزههاى
اقدامات اجتماعى آنها، بشرى و قابل توصيف و فهم عقلايى در برابر مردم است. و اگر
نقش و عملكرد ائمه اطهار و انبياء (عليهم السّلام) فاقد صبغه بشرى بود، آنان هرگز
نمىتوانستند در جامعه بشرى ايجاد تغيير كنند؛ چرا كه در واقع ايجاد تغيير در
جامعه بشرى ناگزير بايد به شكل و اسلوب بشرى باشد. آرى اصل و منبع تغيير وضع
رسالت، همان عالم غيب و خداوند سبحان است ولى مجراى تغيير و سير آن، مسيرى زمينى و
بشرى است و از اين روست كه خداوند متعال در قرآن كريم مىفرمايد: «قالوا لولا انزل
عليه ملك و لو انزلنا ملكاً لقضى الأمر ثم لا ينظرون و لو جعلناه ملكاً لجعلناه
رجلًا و للبسنا عليهم ما يلبسون: گفتند