10- تمسك به روايات خاصه (رواياتى كه
ارتباط ويژهاى با محل بحث دارند).
روايت حسين بن خالد از امام صادق (ع)
از جمله روايتى كه كلينى (ره) از على بن محمد، از محمد بن احمد
المحمودى، از پدرش، از يونس، از حسين بن خالد از امام صادق (ع) نقل كرده است كه
گفت شنيدم حضرت مىفرمود:
«الواجب على الامام اذا نظر الى رجل يزنى او يشرب الخمر أن يقيم عليه
الحد، و لا يحتاج ببيّنةٍ مع نظره، لأنه أمين اللّه فى خلقه، و اذا نظر الى رجل
يسرق، أن يزجره و ينهاه و يمضى و يدعه، قلت و كيف ذلك؟ قال: لأن الحق اذا كان
اللّه، فالواجب على الام اقامته، و اذا كان للناس فهو للناس.»
(اگر امام ملاحظه كرد كسى زنا مىكند يا شراب مىنوشد بر او واجب است
كه بر آن شخص حد جارى كند و با وجود ديدن نيازى به شاهد ندارد، زيرا امام امين خدا
ميان مردم است و اگر ديد فردى دزدى مىكند بايد او را از آن كار نهى كند و بگذرد و
او را وانهد. گفتم: چگونه؟ فرمود: زيرا اگر حقِ خدا باشد، بر امام واجب است آن را
اقامه نمايد و اگر حقِ مردم است، مربوط به خود مردم است.)
بررسى سند و دلالت حديث
از نظر سند
: على بن محمد كه كلينى (ره) روايت را از او نقل مىكند، استاد او
على بن محمد بن بندار است و چنانكه آية اللّه خويى (قدس سره) در معجم خود آورده
است، ثقه مىباشد، همچنان كه در مقام و منزلت يونس نيز، اشكالى وجود ندارد و حسين
بن خالد- كه روايت را مستقيماً از امام نقل كرده- نيز ثقه است خواه منظور از وى
حسن بن خالد- كه روايت را مستقيماً از امام نقل كرده- نيز ثقه است خواه منظور از
وى صيرفى باشد و يا حسين بن ابى العلاء خفاف، چون مشايخ سهگانه از هر دو روايت
نقل كردهاند، پس بنابراين كه هر كس كه يكى از مشايخ سهگانه از او نقل روايت كرده
باشد، ثقه است، ثقه بودند اين دو نفر ثابت مىشود. هر چند به گمان، بلكه مطمئناً
مقصود از او حسين بن ابى العلاء خفاف است، زيرا او از ياران امام صادق (ع) بوده و
از او روايت نقل كرده و داراى كتبى نيز هست، بر خلافِ فرد نخست كه از اصحاب و
ياران امام كاظم و امام رضا (ع) بوده است و از گفته نجاشى (ره) استفاده مىشود كه
وى را توثيق كرده و او را يكى از بزرگان شيعه شمرده است. بنابراين در سند اين حديث،
فقط «محمودى» جاى سخن دارد، او محمد بن احمد بن حماد محمودى مروزى است و پدر او
احمد بن حماد است. سند از ناحيه اين دو تن قابل مناقشه است، چون اين دو، در كتب
رجالى توثيق نشدهاند، آرى كشّى در حالات ابراهيم بن عبده نيشابورى آورده است كه