نامهاى چندى به فراخور وزن و سرزمين ضرب
آن سكه تقسيم مىشود، مانند: درهم بغلى، بصرى، شامى، وضح [آشكار و سپيد]، سياه و
طبرى. بلكه بايد گفت گمان، وزن درهم، در گذر تاريخ مسلمانان و روزگاران حكومتهاى
گوناگون، دستخوش تغيير بود، چنانكه با مراجعه به نوشتههاى تاريخى پيداست. با وجود
اين، همه اين سكهها را هم در زبان و هم عرف درهم و دينار مىخوانند.
آرى، ويژگى وزنى كه درهم و دينار در آغاز شريعت، به هنگام مقرر شدن
احكام، دارا بودند بايد مراعات گردد، هر چند بيشتر از يك سكه شود. پس اگر وزن سكه
به نيم كاهش يابد، بايد در ديه دو هزار دينار يا بيست هزار درهم بپردازند؛ زيرا
همين وزن در ارزش مالى درهم و دينار و در نتيجه در خود حكم شرعى، مورد نظر بوده
است، بويژه آن دسته از احكامى كه درباره داراييهاست، مانند: ديه و زكات. از سويى
ديگر همه مسلمانان بر آنند كه وزن دينار يك مثقال شرعى طلا بوده و همچنان بىتغيير
مانده و وزن درهم، هفت دهم مثقال شرعى (مثقال شرعى نيز سه چهارم مثقال صيرفى است).
در كتاب حدائق چنين آمده است:
«لا خلاف بين الأصحاب، رضوان الله عليهم، و غيرهم أيضاً أنّ الدنانير
لم يتغيّر وزنها عمّا هي عليه الآن في جاهلية و لا إسلام. صرّح بذلك جملة من علماء
الطرفين. قال شيخنا العلّامة، أجزل الله إكرامه، في النهاية: و الدنانير لم يتخلف
المثقال منها في جاهلية و لا إسلام، كذا نقل عن الرافعي في شرح الوجيز أنّه قال:
المثاقيل لم يختلف في جاهلية و لا إسلام. و الدينار مثال شرعي، فهما متحدان وزناً؛
فلذا يعبّر في أخبار الزكاة تارة بالدينار و تارة بالمثقال.»
در ميان فقيهان ما، كه خداوند از ايشان خرسند باد، و نيز ديگران،
اختلافى در اين نيست كه وزن دينارها، همواره، در روزگار جاهليت و اسلام تا امروز
يكسان است. اين مطلب را گروهى از انديشهوران شيعه و سنى، به روشنى گفتهاند.
استاد دانشمند ما، كه خداوند بزرگواريش را فزون كناد، در كتاب نهايه چنين گفت:
مثقال دينارها در روزگار جاهليت و اسلام دگرگونى نپذيرفت. اين مطلب از رافعى نيز
در شرح و جيز نقل شده است. دينار نيز، يك مثقال شرعى است، پس آن دو هموزنند از اين
روى در روايات زكات، گاهى دينار و گاهى مثقال گفته شده است.
مرحوم علامه مجلسى در رساله «الأوزان و المقادير» چنين نگاشته است