انسان
بدنى دارد مادى و فيزيكى و روحى دارد مجرد و قوى تر از
ماده[1]
ولى سوال عجيب و پيچيده اين است كه رابطه روح و بدن چگونه رابطه اى است و حقيقت و
كيفيت آن چه جوريست؟ آيا همانند سريان آب در گُل، روح در بدن حلول مى كند؟ يا
همانند آب و ظرف آب، رابطه ظرفيت بين بدن و روح برقرار است؟ و روح در داخل بدن
همانند غذا كه در ظرف جاى دارد، جايگزين است؟ و يا آيا علاقه روح و بدن علاقه
راكبيت است و روح بر بدن سوار است (همانند اسب و اسب سوار)؟ و يا علاقه تدبيرى است،
مانند علاقه رئيس جمهور به كشورش؟
در
اين نظريه روح داخل بدن شمرده نمى شود و نه اتصال جسمانى با بدن دارد، بلكه مانند
رئيس جمهورى كه در سفر خارجى، از كشور خود دور است ولى علاقه تدبيرى او با كشورش
به وسايل جديد (تلفن، فاكس، تلكس و اينترنت) برقرار است. خارج از بدن و مدبر بدن
به اذن خداوند است؟
اقوال
سه گانه اول همه اش ضعيف و بى مايه و بى پايه است و از ناآگاهى گويندگان آنها به
حقيقت روح ناشى مى شود. بنابراين در شرايط فعلى مى شود كه علاقه روح به بدن را
تدبيرى بدانيم تا اينكه علم يا فلسفه جهشى بنمايد و كيفيت علاقه بهتر روشن شود.
[1] . براى تركيب انسان از ماده و
روح دلايلى محكم بيان شده است. به كتاب ديگر نگارنده( روح از نظر دين و عقل و علم
روحى جديد) مراجعه كنيد.