از اسرار طبيعت با استعداد عالى خدادادى انسان به
ناسپاسى (كفران) تعبير ميكنيم.
منصفانه
بودن توزيع و عاقلانه بودن مصرف نيز مشروط براندن و دور نمودن هوى و هوس و بخل و
اسراف و خودخواهى مفرط و مراعات عدالت اجتماعى ميباشد.
اگر
اين شرط تحقق نيابد مسلما امر توزيع و مصرف از حد اعتدال خارج و موجب عدم تعادل و
نابرابرى شده و نوع انسانى نميتواند از طبيعت استفاده درستى بنمايد و بزرگترين ستم
نوعى بوجود مىآيد و لذا از آن بظلم تعبير ميكنيم.
بلى
همين كفران و ظلم است كه مانع از استفاده متعادل عمومى انسانها از طبيعت ميگردد و
بدبختى و شقاوت در زندگانى آنها نفوذ مىيابد. و بايد علم و عدل جاى جهل و ستم را
بگيرد.
تحصيل
علم مادى مطابق طبع انسان و محتاج بفشار و الزام خارجى نيست زيرا ميل به دفع ضرر و
جلب منفعت معلول حب بذات است و حب به بذات فطرى انسان و حتى هر ذى شعور است ولى
پيروى و التزام به عدل كار بسيار دشوارى ميباشد و انسان هيچگاه بطبع اولى خويش