اسم الکتاب : رنگارنگ يا کشکول درويشي المؤلف : محسنى، شيخ محمد آصف الجزء : 1 صفحة : 453
مشركان و كفار به انبياء اين بوده كه ما اين حرف
هاى شما را از پدران و نياكان خود نشينده ايم و در روش هاى پيشينيان نديده ايم.
اينان
خيال مىكردند گذشتگان مشرك آنان به مراتب از خود شان دانا تر بوده اند و اگر
انبياء و نبوت هاى آسمانى از جانب خداوند بوده، چرا گذشته گان بزرگوار! آنان ايمان
نياورده بودند. بلى اين گمراهان نمىدانستند كه آن ها گمراه تر و نادان تر از
خودشان بوده اند!
8-
عبادت بت ها براى ما منافعى دارد و ترك آن ضرر هايى را بر ما وارد مى سازد.
اين
طمع و ترس از عمق نادانى و بدبختى وكم عقلى آنان بود.
9-
مدعيان نبوت و پيامبران خداوند مانند ما نان مىخورند و محتاج به لباس و دوا هستند
و مانند ساير انسان هاى محيط خود افراد عادى مىباشند، چه امتيازى دارند كه ما از
آنان پيروى كنيم؟ وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعامَ وَ يَمْشِي
فِي الْأَسْواقِ لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيراً.
(الفرقان/ 7). و گفتند: «چرا اين پيامبر غذا مىخورد و در بازارها راه مىرود؟!
(نه سنّت فرشتگان را دارد و نه روش شاهان را!) چرا فرشتهاى بر او نازل نشده كه
همراه وى مردم را انذار كند (و گواه صدق دعوى او باشد). چرا ما پيامبر نباشيم كه
او پيامبر باشد.
علم
و كمال انبياء محسوس نبود، و از جانب ديگر اكثر مردم نادان و بى سواد بودند و
معنويات را نمى فهميدند.
صدها
سال بعد از بعد از پيغمبر اسلام مى گويند،" ملايى بى سواد براى حفظ رياست
خود، به ميرزا ابوالقاسم- مجتهد در فقه و اصول- گفت شما مار بكشيد، اين دانشمند
قلم را برداشت و كلمه «مار» را نوشت؛ مردك نافهم رو به پيروان خود كرد در حالى كه
يك خط دراز به انگشت خود بر زمين خاكى كشيد، گفت مار اين است كه من كشيدم يا اين
آقا كه ادعاى علم دارد؛ مردم
اسم الکتاب : رنگارنگ يا کشکول درويشي المؤلف : محسنى، شيخ محمد آصف الجزء : 1 صفحة : 453