داده شده، يعنى مردها مالك دو ثلث ثروت مى‌شوند و زنها مالك يك ثلث آن.

ولى در مصرف و استفاده، اين نسبت معكوس مى‌شود، زيرا از آنجائيكه نفقه زن بر شوهرش واجب است زن در حق مرد اشتراك ورزيده، و از نصف حق مرد استفاده ميكند و باين ترتيب دو ثلث ثروت بمصرف زنها ميرسد، و يك ثلث آن بمردها.

و ممكن است فلسفه اين موضوع آن باشد كه بعضى از دانشمندان فكور ما ذكر نموده مشار اليه عقيده دارد، كه چون قوه تعقل و تفكر مردها از زنها بيشتر است، لذا ملكيت و تدبير و بكار انداختن دو ثلث ثروت در اختيار آنها قرار داده شده، تا بصورت سيحح و موزونى بدوران بيفتد، زنان چون عواطف و احساسات‌شان بيشتر است فقط يك ثلث ثروت در اختيارشان قرار گرفته است.

[فلسفه اختلاف مردم در ثروت‌]

س (63)- چرا خداوند متعال همه مردم را از حيث ثروت متساوى قرار نداد، تا نزاعها و جناياتيكه ازين ناحيه رخ ميدهد از بين ميرفت. و علاوتا اين اختلاف آيا با عدالت خداوند منافات ندارد؟

ج- اين سوال مانند اينست كه كسى بگويد چرا عالم نظام دارد؟ زيرا نظام عالم ممكن نميشود جز در پناه‌