اسم الکتاب : رفتار اخلاقى انسان با خود المؤلف : سبحانىنيا، محمد تقي الجزء : 1 صفحة : 41
آنها، مىشوند. اين معنا را در «تعريف اخلاق» بهتفصيل بيان كرديم.
براساس اين معنا و با توجه به قيود مندرج در تعريف، صفات ناپايدار در نفس، مانند
غضب انسانِ شكيبا، يا صفاتى كه با كوشش و تأمل از فردى صادر مىشود، مانند بخشش
شخص بخيل، از قلمرو اخلاق خارجاند و به آنها صفت اخلاقى نمىگويند؛ همچنانكه
در كتاب محيط المحيط به آن تصريح شده است.[1]
اما از آنجا كه اين رفتارها قابليت ارزشگذارى دارند و مىتوان آنها را به خوب و
بد متصف كرد، بحث از رفتار، در علم اخلاق بسيار ضرورى و مهم خواهد شد، بهويژه اگر
بدانيم تكرار رفتارهاى مشابه، موجب ايجاد صفت اخلاقى متناسب با آن رفتار مىشود، و
خُلق و خو را مىسازد. به عبارت ديگر، تا رفتار ارزشمند، شناسايى و سپس به
انجامدادن و تكرار آن رفتار، اهتمام ورزيده نشود، ملكه آن در ضمير انسان شكل
نمىگيرد و فضيلتى در وجود او پديد نمىآورد. بنابراين اگرچه در اخلاق، برخوردارى
از ملكات فاضله هدف است و اصالت دارد، سخن از رفتارها، به اخلاق ارتباطى ندارد و
خارج از موضوع اخلاق است.
م-
رابطه برخى خُلقيات با يكديگر
برخى
سجايا و عادات يا ملكات اخلاقى، با يكديگر رابطه بسيار دارند بهطورىكه وجود يكى
از آن ملكات، موجب وجود ملكه ديگر خواهد شد. براى مثال، ميان «كرم» و «سخاوت» و
«جود»، و ميان «عفو» و «اغماض» رابطه نزديكى وجود دارد و معمولًا فردى كه كريم
است، جواد و سخى نيز هست؛ يا وقتى انسانى به عفو و بخشش متصف باشد، داراى صفت
اغماض و چشمپوشى از خطا نيز هست. على (ع) اين معنا را اينگونه بيان مىكند:
[1]. ر. ك: محيط المحيط: ص
251؛« فغير الراسخ من صفات كغضب الحليم لا يكون خلقاً. و كذا الراسخ الذى يكون مبدءاً
للافعال النفسيه بعسر و تأمل كالبخيل اذا حاول الكرم».