اسم الکتاب : رفتار اخلاقى انسان با خود المؤلف : سبحانىنيا، محمد تقي الجزء : 1 صفحة : 111
در اينجا در پى تبيين آن هستيم، بيان انواع شناخت از منظر متون دينى
و استخراج ديدگاه دين دراينخصوص است. به عبارت ديگر، با رويكرد دروندينى
مىخواهيم شناخت را تقسيم و راههاى كسب معرفت و شناخت را استخراج كنيم. با اين
رويكرد، انواع شناخت و راههايى كه براى كسب آن بيان مىشود، از يك منظر تماماً
نقلى يا توصيهشده و به رسميت شناختهشده در نقل است.
1.
شناخت عقلى
گفتيم
كه عقل، يكى از ابزارهاى مهم كسب معرفت است و آيات و روايات فراوانى به كاركرد عقل
در كسب شناخت تصريح كرده است. به شناختى كه دستمايه اصلى آن عقل است، شناخت عقلى
مىگويند. اين بدان معنا نيست كه در شناخت عقلى، حواس هيچ نقشى بر عهده ندارند،
بلكه به اين معناست كه نقش عقل در معرفت عقلى، بسيار پررنگ و محورى است. در شناخت
عقلى، نقش
اصلى
را در تحصيل شناخت، عقل بر عهده دارد و از مفاهيم انتزاعى (معقولات ثانيه) كمك
مىگيرد.[1] كار عقل، تجزيه و تحليل
دادههايى است كه از راه گوش و چشم و حواس ديگر بر او وارد مىشود؛ سپس انتاج و
نوآورى مىكند و افزون بر معارفى كه به صورت خام از دادههاى حواس قابل استفاده
است، معارف ديگرى نيز به صاحبش عطا مىكند.
با
اينكه بسيارى از حكيمان و انديشمندان، عقل را به عقل نظرى و عقل عملى تقسيم
مىكنند، بنابر ديدگاه مشهور، هر دو قسم عقل، قواى ادراكى انسان است و فهم و درك
به وسيله آن صورت مىگيرد؛[2] گرچه تفاوتهايى هم ميان
اين دو قسم وجود دارد و برخى انديشمندان بزرگ همچون ابنسينا و ملاهادى سبزوارى،[3]
پديده «شناخت»[4] به مفهوم عام كلمه و «شناخت
نفس»[5] را به طور خاص، از
مهمترين
[1]. ر. ك: بخش دوم از كتاب
آموزش فلسفه و مقاله« شناخت» از كتاب پاسدارى از سنگرهاى ايدئولوژيك، و درس پنجم
تا شانزدهم از ايدئولوژى تطبيقى.