اسم الکتاب : تربيت جنسى: مبانى، اصول و روشها از منظر قرآن و حديث المؤلف : فقيهى، على نقى الجزء : 1 صفحة : 149
را- كه اثر آن، تنها ساييدن زمين است-، به نيروى برق تبديل مىكند كه
براى رفع نيازهاى مادى و معنوى انسانها مفيد است. تصعيد، نقش بسيار مهمّى در
سازگارى فرد با محيط اجتماعى خود دارد.[1]
در
برخى از فرهنگها، سوق دادن انرژى و از جمله انرژى جنسى به امور ديگر را هدايت
انرژى جنسى روانى، از چاكراهاى شخصى (قسمتهاى پايين بدن به نامهاى: ريشه، خاجى و
خورشيدى) به چاكراهاى كيهانى (قسمتهاى: قلب، گلو، ابرو و تاج) براى تبديل انرژى
جنسى به انرژى عشق و محبّت در قلب و انرژى معنوى، دانستهاند.
چاكراه،
در سنسكريت، به معناى «چرخه» بوده و به گردابهاى مخروطى شكل انرژى اشاره دارد و
به منبع انرژى آدمى يا هسته مركزى انرژىزايى گفته مىشود.
انسانها
از چاكراهاى بسيارى ساخته شدهاند هفت چاكراه اصلى وجود دارد كه در بالا به آن
اشاره شد.
چاكراها
در كالبد فيزيكى ما قرار ندارند؛ بلكه بخشى از كالبد انرژى هوشمندند كه انطباقها
و يكسانسازىها را در كالبد و ذهن ما هدايت مىكنند. تأثيرات سه چاكراه (ريشه،
خاجى و خورشيدى) بر ما، فردى و جسمانى است، درحالىكه تأثيرات چهار چاكراه (قلب،
گلو، ابرو و سر) بر ما، كيهانى است. چاكراه ريشه، منبع واقعيات و حيات است. چاكراه
خاجى، منبع توانايى حركت انتقالى و كانون تمايلات جنسى و توليد است. چاكراه شبكه
خورشيدى، كانون فردى و احساسات است.
چاكراه
قلب، مركز عشق و رحمت است. چاكراه گلو، مركز ارتباطات و پيوندهاست.
چاكراه
ابرو (يا چشم سوم)، منبع دانش و ذهن و جايگاه مكاشفه باطنى است. چاكراه سر، مركز
رستگارى كامل و الحاق به خداست.
چاكراها به ما كمك مىكنند تا از «ترس»، به «شهامت» و از «خشم»، به
«بخشش» تحوّل يابيم و از آنها براى پيشرفت فردى، شفابخشى و دگرگونى معنوى استفاده