اسم الکتاب : اخباريگرى، تاريخ و عقايد المؤلف : بهشتى، ابراهيم الجزء : 1 صفحة : 85
به تاريخ بپردازد، يا گزارشهايى از اين سنخ را بازگو كند و در اين
صورت، در برابرِ «محدّث» قرار مىگيرد و قسيم آن است.[1]
6.
جمعبندى و ارزيابى ديدگاهها
با توجه به
آنچه گدشت، عوامل دينى، اجتماعى و حتى سياسى بسيارى دست به دست هم داد تا در سده
يازدهم، زمينهساز پيدايش مكتبى شد كه در پى بازگشت به شيوههاى كهنِ استفاده از
اخبار، خود را پيرو همان عالمانى مىدانست كه شهرتشان گرايش به اخبار بوده است.
اين مكتب را به دليل همين ادعا و برخى شباهتها، «اخباريگرى» و پيروانش را
«اخبارى» يا «اخباريه» خواندند.
بنابرآنچه در
باره تقابل ميان دو گروه اصحاب حديث و متكلّمان در عصر حضور گذشت، تصوّر اين كه
فقه شيعه در دوره حضور، تنها به شكل نقل حديث از امام بوده، تصوّر دقيقى نيست.
افزون بر اين، گستره آن نيز محدود نبود و در آن، روشهاى اجتهادى و اصولى نيز در
ضمن پاىبندى به نصوص شرعى، به كار مىرفت.[2]
اين نيز گفته شد كه در دوره حضور و پس از آن، اهلاستنباط و اجتهاد نيز حضورى جدّى
داشتهاند. پس هرچند سخن محمّدامين استرآبادى را پذيرفتيم كه: «شيوه اخباريگرى تا
آخر زمان غيبت صغرا، بلكه در اوايل غيبت كبرا، در ميان فضلا و فقهاى اماميه شايع و
رايج بوده است»؛[3] ولى اين سخن درست نيست كه
مىگويد: «اصحاب ائمه طاهرين، همگى طريقه اخباريان را داشتهاند».[4]
افزون بر
اين، گذشت كه تقريباً تا نيمه سده دوم، بيشتر احكام صادر شده از سوى ائمه (عليهم
السلام)، ناظر به نفى اجتهاد به رأى و اعتماد به عقل بدون نص بوده است. البته گاهى
ائمه (عليهم السلام) با توجه به ظرفيت و توانايى فردى خاص، دستورها و برنامههاى
خاصّى به او مىدادند كه چنين مواردى را نبايد تعميم داد. حالْآن كه بسيارى از
[1]. فرهنگ تشريحى اصطلاحات اصول، عيسى ولائى، ص 162، ش 187.