اسم الکتاب : اخباريگرى، تاريخ و عقايد المؤلف : بهشتى، ابراهيم الجزء : 1 صفحة : 517
حديث او استدلال مىشود، يا فلانى بزرگوار و ممدوح است و امثال
اينها، اين همان حرف متأخّران در تنويع حديث است، و اين تنويع حديث به صحيح،
موثّق، حسن و ضعيف، در زمان شيخطوسى شايع و معروف بوده و علّامه اوّل كسى نبوده
كه اين اصطلاح را به وجود آورده باشد.[1]
شيخطوسى
مىگويد: طايفه شيعه، افرادى كه اين اخبار را نقل كردهاند، از هم جدا كردهاند و
ثقات آنان را توثيق و ضعفا را تضعيف كردهاند و افرادى كه به حديث آنان اعتماد
مىشود، از آنانى كه اعتماد نمىشود، جدا كردهاند و ممدوح از آنان را مدح و مذموم
از آنان را ذم كردهاند و گفتهاند: فلانى در حديث، متّهم است، فلانشخص دروغگوست،
فلانى حديث صحيح و غيرصحيح را درهمآميخته (مخلّط) است، فلانشخص در مذهب و
اعتقاد، مخالف است، فلانشخص واقفى است، فلانى فطحى است و غيراينها از طعونى كه
ذكر كردهاند و در اينباره كتابها نوشتهاند و اين، عادت قدما بوده است.[2]
اينكه در
علم درايه از اوصاف راوى و تميز دادن بعضى از بعضى ديگر بحث مىشود، خود منجر به
بيان انواع حديث از صحيح، حسن، موثّق، ضعيف و غيراينها شد تا اين كه گفته مىشود
اين حديث صحيح است، يا اين حديث حسن يا موثّق و يا ضعيف است.[3]
وحيد بهبهانى
مىگويد: روايت صحيح در نزد قدما به معناى قطعىالصدور نيست. شيخ[4]
و امثال او به اخبار آحاد عمل مىكردند و آنچه به آن عمل مىكردند، در نزد آنان
صحيح بوده است. براى مثال، آن حديثى كه در نزد قدما شاهدى از
كتاب و سنّت
داشت، بهطور قطع صحيح است؛ ولى به مجرّد اين كه شاهدى از كتاب و سنّت ندارد، قطع
به صدور پيدا نمىكنيم.[5]