اسم الکتاب : اخباريگرى، تاريخ و عقايد المؤلف : بهشتى، ابراهيم الجزء : 1 صفحة : 438
علّامهحلّى، بيان ديگرى دارد:
حدوث شىء،
احتياج به مؤثّر دارد؛ ولى بقاى شىء، نياز به مؤثّر ندارد؛ زيرا تحصيل حاصل- كه
امر باطلى است- لازم مىآيد و فقها اجماع دارند كه زمانى كه حكمى حاصل شود و بعد
شك كنيم كه چيزى اين حكم را از بين برده يا نه، واجب است كه حكم كنيم آن حكمى كه
بوده، باقى است و اگر استصحاب اعتبار نداشت، ترجيح دادن يك طرف ممكن بر طرف ديگر،
ترجيح بلا مرجّح است.[1]
البته چون
مبانى قائلان به حجّيت استصحابْ مختلف است، اين اجماع علّامه، تعبّدى نيست كه كشف
از قول معصوم (ع) كند؛ ضمن اين كه اتّفاقى در مسئله وجود ندارد و مسئله، محلّ نزاع
است.[2]
صاحب معالم
مىگويد:
آنچه در حالت
اوّل ثابت است، قابليت ثبوت براى حالت دوم را دارد وگرنه، امكان ذاتى منقلب به
محال مىشود. پس در زمان دوم، ثبوت آن جايز است و بدون دليل، معدوم نمىشود؛ چون
محال است كه ممكن، از يك طرف به طرف ديگر بدون مؤثّر خارج شود، در اين صورت، بقاى
آن بر عدمش رجحان دارد و عمل به ارجح، واجب است.[3]
البته اينها
ادلّهاى است كه خود افرادى كه اين ادلّه را ذكر كردهاند، ترديد در حجّيت استصحاب
دارند، مانند شيخطوسى[4] و يا صاحب معالم كه آن را
حجّت نمىدانند.[5] و اينها ادلّهاى است كه
صاحب فصول[6] آنها را رد كرده است.
امّا در دسته
اوّل- كه به اخبار در اعتبار استصحاب تمسّك كردهاند-، اوّلين كسىكه به روايات
استدلال مىكند (طبق نقل شيخانصارى)، ابنادريس[7]
و پس از