اسم الکتاب : اخباريگرى، تاريخ و عقايد المؤلف : بهشتى، ابراهيم الجزء : 1 صفحة : 341
كردهاند كه ائمّه (عليهم السلام) آنان را از فن كلام- كه مبنى بر
ادلّه عقليه است- و از قواعد اصوليهاى كه از آنان شنيده شده است و از مسائل فقهيه
اجتهاديه نهى كردهاند و تصريح كردهاند كه احاديث ما را به فرزندان خودتان تعليم
دهيد پيش از آن كه اذهان آنان به كتب مخالفان، الفت پيدا كند، و آنچه در دست عامّه
از علوم سهگانه و حق است، از ما به ايشان رسيده و آنچه باطل است، از اذهان خودِ
آنان صادر شده است. اوّل كسانى هم كه از طريق اصحاب ائمّه غفلت كرده و در فنّ اصول
فقه، بر افكار عقليه- كه بين عامّه متداول بوده-، اعتماد كردهاند، حسنبن علىبن
ابىعقيلِ متكلّم و محمّدبن احمدبن جنيد بودهاند كه به قياس عمل مىكردهاند و
چون شيخمفيد به تصانيف اين دو حسنظن داشت، با آنان موافقت كرد و وى هم به خاطر
نفوذى كه بين شاگردانش (از جمله سيّدمرتضى و شيخطوسى) داشت، طريق اين دو، بين
متأخّران شايع شد و اين روشْ رونق گرفت تا نوبت به علّامهحلى (م 726 ق) رسيد. وى
بيشتر قواعد اصوليه عامّه را در تصانيف خود آورد و در ادامه، شهيد اوّل و دوم و
محقّق كركى نيز از او پيروى كردند.[1]
به همين مضمون،
كلامى از شيخحسين كركى[2] و فيضكاشانى[3]
موجود است.
فيضكاشانى
مىگويد:
چون بعد از
غيبت صغرا، شيعه با عامّه، اختلاط پيدا كردند و در مدارس و مساجد و غيراينها كتب
آنان آموزش داده مىشد، كودكان شيعه، با كتب آنان انس گرفتند و كتبى كه در اصول
فقه نوشته بودند، مطالعه مىكردند؛ بعضى را پسنديدند و بعضى را مستهجن و نادرست
دانستند. لذا بر اين شدند كه كتبى در اصول فقه
بنويسند و
حرفهاى آنان را نقص و ابرام كنند و در آنچه عامه سخن گفتهاند، سخن بگويند و چون
تصانيف اصحاب در اصول فقه زياد شد، اصول دو طايفه، مشتبه شد و باعث التباس بر
طايفهاى از آنان گرديد، و كمكم، طريق قدماى