اسم الکتاب : اخباريگرى، تاريخ و عقايد المؤلف : بهشتى، ابراهيم الجزء : 1 صفحة : 340
شناخت آيات مرتبط با احكام بستگى دارد، و شناخت اين معارف، تكيه بر
اصول دارد.[1]
بعضى از
اهلسنّت معتقدند كه نسبت علم اصول فقه به فقه، مانند نسبت منطق به علوم فلسفى
است؛ همانطورى كه علم منطق، ميزانى است كه عقل را از خطا در فكر حفظ مىكند، علم
اصول فقه هم، ميزانى است كه فقيه را از خطاى در استنباط منع مىكند.[2]
خلاصه، در
احكام غيرضروريه، ما به اجتهاد نياز داريم و كسى كه مىخواهد اجتهاد كند بايد نسبت
به علم اصول، شناخت داشته باشد. براى مثال بايد بداند صيغه امر براى وجوب و صيغه
نهى براى حرمت است و اجتماع امر و نهى در شىء واحد، جايز است و يا جايز نيست و
امر به شىء، نهى از ضدش مىكند و يا نمىكند و .... آرى. علم اصول، امروز، خيلى
ورم كرده و بعضى از آنها موجب ضايعشدن عمر انسانى مىشوند.[3]
اخبارىها بر
اين عقيدهاند كه علم اصول فقه، پس از زمان ائمّه به وجود آمده است. قدما و رُواة
احاديث، با علم اصول، آشنا نبودند و فقط احاديث را نقل و به آن عمل مىكردند.
ائمّه معصوم (عليهم السلام) نيز نهتنها آنان را مورد انكار قرار ندادند، بلكه
تقرير آنان بر ما ثابت شده است و اين روش، تا زمان ابنابىعقيل و ابنجنيد هم
استمرار داشت. سپس علم اصول فقه، بين شيعه پديد آمد.[4]
محمّدامين
استرآبادى مىگويد:
از بعضى مشايخ
شنيدهام چون جماعتى از عامه، اصحاب ما را سرزنش كردند كه: شما كلام و اصول مدوّن
و فقه استنباطى نداريد و فقط رواياتى داريد كه از ائمّه خود نقل كردهايد. لذا
اصحاب ما بر اين برآمدند كه چنين سرزنشى را رفع كنند؛ در متون سهگانهكلام، اصول
و فقه استنباطى تقسيماتى نوشتند و غفلت
[1]. الحقّ المبين فى تصويب المجتهدين و تخطئة الأخباريّين، ص 112.