اسم الکتاب : اخباريگرى، تاريخ و عقايد المؤلف : بهشتى، ابراهيم الجزء : 1 صفحة : 316
يونس، از اين كه به كلام خوبْ آشنا نيست، حسرت بُرد و گفت: فدايت
شوم! از شما شنيدم كه از علم كلام نهى مىكنى و مىفرماييد: واى بر اهلكلام كه
مىگويند: اين درست [و مطابق قواعد ماست] و آن نادرست است؛ و اين، با دليلْ موافق
است و آن، همراه نيست؛ اين را تعقّل مىكنيم و آن را عقل ما درك نمىكند [عقول،
خودشان را ميزان قرار دادهاند و كتاب و سنّت را به آن مىسنجند].[1]
امام (ع)
فرمود: «آرى. من گفتهام كه واى برايشان؛ زيرا آنان مسائلى از دين را- كه نقل آن
از ما ثابت شده- ترك كردهاند و در آن مسائل، آراى خود را اخذ كردهاند».
در ادامه،
امام صادق (ع) به حمرانبن اعين، هشامبن سالم، قيسبن ماصر و مؤمن طاق فرمود كه
با آن فرد شامى، مناظره كنند و آنان هر يك جداگانه، با شامى مناظره كردند و بر او
پيروز شدند و شامى، تسليم شد و به امام (ع) ايمان آورد. سپس به حمران نگريست و
فرمود: «تو در كلام، بر اخبارى كه به تو رسيده، تمسّك مىكنى و به حق مىرسى».
سپس به
هشامبن سالم فرمود: «مىخواهى كلامت را با اثر پايهگذارى كنى؛ ولى تتبّع در
اخبار ندارى».
به مؤمن طاق
فرمود: «تو بسيار قياس و خدعه مىكنى كه باطل را با باطل بشكنى؛ ولى باطلِ تو
ظاهرتر و شبيهتر به حق بود».
در آخر، به
قيسبن ماصر فرمود: «مىتوانستى به حديث نبوى استشهاد كنى؛ امّا آن را رها كردى و
سراغ چيزى رفتى كه از مطلوب تو دور بود و ...».[2]
قابل توجّه
است كه اخباريان، به فقراتى از اين حديث استدلال كردهاند:
شيخحرّ
عاملى با تمسّك به اين فقره كه: «نّما قلت فويل لهم ن تركوا ما قول و ذهبوا لى ما
يريدون»،[3] معتقد است كه استدلالكردن
به علم كلام در اعتقادات، جايز نيست.