اسم الکتاب : اخباريگرى، تاريخ و عقايد المؤلف : بهشتى، ابراهيم الجزء : 1 صفحة : 240
نيز نكرده، بلكه آنچه به خاطر سپرده، همان است كه شنيده، و همان را
بدون كم و زياد براى ديگران نقل مىكند. پس او ناسخ را دانسته و به آن عمل مىكند
و منسوخ را فهميده و از آن دورى مىجويد. خاص و عام يا محكم و متشابه را شناخته و
هر كدام را به جاى خود قرار داده است. پس كلام پيامبر (ص) مانند قرآن، ناسخ و
منسوخ، عام و خاص، محكم و متشابه دارد، و هيچ آيهاى بر رسول خدا نازل نشد مگر آن
كه آن را براى من خواند و املا كرد و من با خطّ خودم آنها را مىنوشتم و رسول خدا
تأويل و تفسير، ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، عام و خاصّ آن را به من تعليم داد و
از خدا [توفيق] فهميدن و حفظ كردنِ آنها را براى من خواست، و من نيز آنها را
فراموش نكردم.[1]
پاسخ
اصوليان
پاسخ مجتهدان
به اين ادلّه، همان جوابهايى است كه درباره حجّيت ظواهر آيات بيان شد. به گفته
آنان، اوّلًا: مناط حجّيت در دلالت الفاظ، ظهور عرفى است و از اين جهت فرقى بين
ظواهر كتاب و سنّت و غيراز اين دو نيست، خواه علم و قطع به مراد پيدا كنيم و يا
ظنّ به مراد،[2] و ما بعد از آن كه در روايات
اهل ذكر فحص از ناسخ و منسوخ و ... كرديم و چيزى برخلاف آن ظواهر پيدا نكرديم، به
آنها عمل مىكنيم. طبق سيره اصحاب، اخبار نبوى نيز مانند ساير خطابات بندگان خدا و
بزرگان است و ائمّه معصوم و همه علماى پيشين و پسين، پيوسته با آن اخبار بر عليه
اهل سنت احتجاج مىكردند.
ثانياً:
اخبار نبوى حتى بر ساير اخبارى كه از ائمه اطهار روايت شده، رجحان دارد؛ زيرا آن
احتمال تقيهاى كه در روايات ائمه (عليهم السلام) وجود دارد، در اخبار نبوى نيست.
ثالثاً: طبق
روايات، ائمه (عليهم السلام) گفتهاند: اگر اخبارى كه از ما رسيده، اختلاف و تعارض
داشتند، آنها را همانگونه كه بر قرآن عرضه مىداريد، بر سنّت نبوى عرضه
[1]. الكافى، ج 1، ص 62- 63( باب اختلاف الحديث)، ح 1؛ نهجالبلاغة، خطبه
210، ص 325؛ وسائل الشيعة، ج 18، ص 152- 153.