سوم؛ عثمان صورت مىگرفت و اين تلاشها نشر شايعاتى بود كه درباره «مصحف عثمان» پخش شده بود. مفاد اين شايعات اين بود كه: عثمان با جمعآورى مصاحف و ايجاد يك مصحف- كارى كه على- عليه السلام- تأييدش كرد- سبب از ميان رفتن بخشهايى از قرآن گشته است. و ما بعيد نمىدانيم عايشه و كسانى در خط او به چنين شايعاتى دامن زده باشند. چرا كه مىبينيم اين روايت را در اين زمينه طرح مىكنند.
و چه بسا مؤيد نظر ما باشد آنچه از امام على- عليه السلام- در اين زمينه نقل شده است و در آن از جمعآورى قرآن توسط عثمان دفاع مىكند: «درباره عثمان جز خوبى چيزى نگوييد به خدا آنچه را درباره مصاحف انجام داد در حضور ما بود»[1] البته ما به نصوصى بر مىخوريم از عائشه و هم مسلكان سياسى وى كه از ميان رفتن بخشهايى از قرآن را به زمان قبل از عثمان مىرسانند مانند روايتى كه خورده شدن قرآن مكتوب در صحيفه توسط حيوان خانگى، هنگامى كه افراد خانه مشغول مراسم وفات پيامبر اكرم بودند و يا روايتى كه از بين رفتن آيات زيادى را هنگام شهادت حافظان قرآن در جنگ يا مسيلمه در زمان ابى بكر، بيان مىكند.
به نظر مىرسد معاويه در دامن زدن به شايعات قرآن، نقش خاصى داشته باشد.
طبرسى موضعگيرى تندى از امام حسن- عليه السلام- در برابر معاويه براى ما نقل مىكند و مىگويد: در اين موضعگيرى، امام صريحا معاويه را متهم به اشاعه اين نوع شايعات مىكند: «... گمان مىكنى عمر به پدرم پيام داد كه من مىخواهم قرآن را در يك مصحف بنويسم ...» (جريان مخالفت على با تسليم مصحف به عمرو دستور عمر به جمعآورى آيات بر اساس شهادت دو شاهد را نقل مىكند) و سپس امام در پايان سخن خود مىگويد: «... بعد گفتند: آيات زيادى از قرآن از ميان رفت. قسم به خدا دروغ گفتند بلكه قرآن محفوظ است و نزد اهلش قرار دارد ...»[2].
مىبينيم امام داستان طلب عمر مصحف على و دستور كتابت قرآن به شهادت دو شاهد را به معاويه نسبت مىدهد و آن را از اكاذيب معاويه مىشمارد، و اين دليل روشنى است بر آن كه اين مسائل ساخته معاويه بوده و او براى تحقق اهداف خود دست
[1] الاتقان، ج 1، ص 59، و منابع ديگرى كه هنگام اشاره به تأييد امير المؤمنين- ع- عمل عثمان را در باب مصاحف، معرفى خواهند شد.