2- و بيش از ششصد روايت از اين هزار روايت مكررات هستند و فرق آنها با يكديگر اختلاف سند يا نقل در كتابهاى متفاوت است.
3- از اين دو دسته كه بگذريم بيش از يكصد حديث از آنها عبارت از قرائات مختلفى است كه طبرسى در مجمع البيان آورده است. اين دسته ميان شيعه و اهل سنت مشترك است. و طبرسى اين روايات را از طريق اهل سنت روايت مىكند. مانند: قتاده مجاهد، عكرمه و بسيارى ديگر.
4- و آن مقدار هم كه باقى مىماند بسيار اندك است و قابل توجه و اعتناء نمىباشد[1].
5- بعلاوه آن كه بعضى از روايات تحريف از طريق علىّ بن احمد كوفى نقل شده است. نامبرده از طرف علماى رجال متصف به كذاب، فاسد المذهب و ... شده است[2].
6- بعضى ديگر از اين روايات از طريق افراد ضعيف و منحرف نقل شده است مانند روايات يونس بن ظبيان كه نجاشى او را ضعيف مىداند. و ابن الغضائرى او را غلوكننده، دروغگو و جعال حديث معرفى مىكند. يا مانند: منخل بن جميل كوفى كه درباره او مىگويند: غلوكننده، منحرف، ضعيف و فاسد الرواية است. و يا: مانند محمد بن حسن بن جمهور كه غلوكننده، فاسد المذهب و ضعيف الحديث است.
در مسائل ابتدائى و فرعى نمىتوان به اين گونه افراد اعتماد داشت چه برسد به اين گونه مسائل كه از مباحث بنيادى اعتقادى ماست و سرنوشت دين و ديانت به آن پيوند خورده است. به نظر ما لازم است انگيزه و علل گرايش و پرداختن به اين مسائل توسط غلات روشن شود. و مشخص گردد چرا افراد فاسد المذهب به اين گونه مباحث پرداخته و سعى در چسباندن اتهاماتى به قرآن كريم دارند.
اتهاماتى كه دشمن شادى و خوشحالى يهوديان، مسيحيان و ديگر مخالفان اسلام را در پى دارد. بهر حال اين دشمنان در لباس دوست كارى را كه يهود نتوانستند انجام دهند
[1] اين تحليل آمارى را مديون برادرمان شيخ رسول جعفريان مىباشيم اين آمار و مباحث ديگرى كه درباره فصل الخطاب بيان كرديم در اكذوبة تحريف القرآن، ص 68- 71 آمده است.