اين ادعا نيز درست نيست. و شريعت خداوند را تنها خود پيامبر مىتواند نسخ كند.
آيا ممكن است عثمان درك كند كه حروف و لهجات هفتگانه موجب فتنه، اختلاف و راه يافتن كم و زياد به قرآن مىگردد. ولى اين نكته را نه خداوند سبحان درك مىكند و نه رسول گراميش- ص-؟! و اصلا چگونه خدا و رسولش چيزى را تشريع مىكنند كه موجب فتنه و اختلاف گردد؟! تعالى الله عن ذلك علوا كبيرا پروردگار و رسولش از چنين ناشايستىها منزه مىباشند.
و يا چگونه صحابه با تضييع و از ميان بردن حروفى كه خداوند نازل كرده است موافقت مىكنند آيا چنين صلاحيتى دارند؟ در حالى كه اين لهجه نسخ و رفع نشده است؟!.
اما سكوت صحابه در برابر اين كار عثمان و موافقت با اين كار، و حمايت على از اين كار- جمع كردن مردم بر مصحف واحد- اگر بر چيزى دلالت كند آن چيز عدم صحت قرائات ديگر است و عدم اجازه و رخصت در خواندن قرآن با قرائات مختلف است. و اساسا اثبات نادرستى نزول قرآن بر هفت حرف است. نادرستى اين حديث حد اقل نزد صحابه محرز بوده است.
همچنين هنگام طرح اسباب اختلاف قرائات و علل تغيير و تبديل آيات، علامت سؤال بزرگى در برابر حديث نزول قرآن بر هفت حرف، قرار خواهد گرفت. همچنانكه بعضى از روايات منقول از طريق شيعه را در زمينه قرائات و قرائت قرآن نمىتوان پذيرفت. كافى است در اينجا- غير از آنچه تا كنون نقل كردهايم- ماجراى ذيل را نقل كنيم:
شخصى نزد امام صادق- ع- آمد و آياتى از قرآن را خواند اما نه به شكلى كه ديگران مىخواندند، امام به او فرمود: ساكت باش و از اين قرائت دست بردار. و آن چنان كه ديگران قرآن را مىخوانند تو هم قرآن را بخوان[1]. البته نصوص ديگرى هم در اين باره
[1] رك: الكافى، ج 2، ص 462 و بصائر الدرجات، ص 193. المحجة البيضاء، ج 2، ص 263. الوافى، ج 5، ص 273. كتاب صلاة، از مصباح الفقيه، ص 275. التمهيد، ج 1، ص 289 و وسائل، ج 4، ص 821.