آية اللّه خوئى- حفظه اللّه- در اين زمينه بيانى دارد به اين شرح:
«لازم نيست هر چه كه وحى است قرآن باشد. آنچه كه از روايات در اين باب استفاده مىشود آن است كه مصحف على- عليه السلام- مشتمل بر اضافاتى بوده است از تنزيل و تأويل. اما روايات نمىگويند اين اضافات، آيات قرآن بودهاند. بنابراين آنچه از اسماء منافقين- من باب مثال- در مصحف امير المؤمنين بوده است به عنوان تفسير تلقى مىگردد نه آن كه اين نامها از آيات قرآنى بوده باشند. دليل ما براهين قاطعى است كه مصونيت قرآن را از هر نوع نقصان يا زيادى اثبات مىكنند».
علاوه بر اين دلايل، سيره پيامبر اكرم- ص- مبنى بر تأليف قلوب منافقان بوده است.
و حضرت سعى مىكرد نفاق آنها را آشكار نكند و با حسن اخلاق خود آنان را به اسلام متمايل سازد. اين دأب و شيوه براى كسى كه كمترين اطلاعى درباره سيره آن حضرت داشته باشد آشكار است. حال چگونه قابل تصور است همين پيامبر نامهاى منافقين را در قرآن ذكر كند و به آنان دستور دهد به خود لعنت بفرستند و مسلمين را به نفاق آنان آگاه نموده دستور لعن منافقين را صادر كند و مسلمانان را تشويق به لعن در شب و روز نمايد! اساسا اين مطلب محتمل نيست چه برسد به اين كه اوّل آن را تصور كنيم و بعد در صحت و سقم آن بينديشيم[1].
با بيان فوق روشن مىشود كه چگونه سوره احزاب شامل فضايح عدهاى از مردان و زنان قريش و ديگران بوده است روايت زير را از امام صادق- عليه السلام- نقل مىكنند كه: «اى ابن سنان! سوره احزاب زنان قريش را رسوا ساخت و طولانىتر از سوره بقره بود اما آن را كوتاه كردند و تحريف نمودند[2]». منظور آن است كه موارد تنزيل را كه در بيان شأن نزول آيات و بيان مقاصد آيات بود از آن حذف كردند. و اين تحريف از نوع تحريف معانى است كه قبلا بيان آن گذشت.
البته آيت اللّه فانى در اين روايت مناقشه كرده مىگويد: در شأن قرآن نيست كه از بديهاى زنان سخن بگويد[3].
[1] البيان، ص 244 و 245 و رك: بحوث فى تاريخ القرآن و علومه، ص 313 و 151.
[2] رك: مقدمه تفسير البرهان، ص 37. بحار الأنوار، ج 89 ص 50. ثواب الاعمال، ص 137 بحوث فى تاريخ القرآن و علومه، ص 315 به نقل از: برهان و مناهل العرفان، ج 1، ص 273.