سوره مستقلى قرار مىدادم. و بعد دستور داد آنها را به آخر سوره برائت ملحق سازند[1] معروف است.
لازمه اين روايات و ماجراها آن است كه صحابه در تأليف قرآن و ترتيب آيات، اعمال نظر كرده و اجتهاد به رأى كردهاند.
و يا به اين دليل مىچسبند كه: در قرآن فعلى بعضى از آيات ناسخ، بر منسوخات خودشان مقدم شده و زودتر ذكر شدهاند، در صورتى كه از نظر تاريخى، قضيه بر عكس است. اوّل آيات منسوخ نازل شده است و بعد اين آيات توسّط آيات ديگرى نسخ شدهاند مانند: عده زنان تا يك سال و نسخ آن به چهار ماه و ده روز[2].
شايد اين مطلب تفسير مىكند يكى از وظايف امام مهدى (عج) را كه: امام قرآن را طبق نزول آن به مردم مىآموزد. در اين باب از امام باقر- ع- روايت شده است: «هنگامى كه قائم از آل محمد قيام كند. سراپردههايى براى آموختن قرآن به مردم بر حسب نزول آن توسط خداوند برپا خواهد كرد. اين كار بر كسى كه قرآن را به شكل فعلى حفظ باشد دشوارتر است. چون كه تأليف آن مغاير ترتيب نزول است[3]».
ما هيچيك از دلايل بالا را قبول نداريم و در پاسخ مىگوييم: شواهد و روايات جمعآورى قرآن توسط صحابه، از روى پوست، استخوان و غيره، دليل بر تصرف آنان نيست بلكه پيامبر- ص- خودش اين ترتيب را به آيات داده بود. و به مقتضاى مصلحت امام مهدى قرآن را طبق نزول آن به مردم خواهد آموخت. و باز ترتيب آيات ناسخ و منسوخ ممكن است توسط خود پيامبر اكرم- ص- صورت گرفته باشد و مصلحتى در اين كار باشد. آنچه كه در مورد آيات ناسخ و منسوخ نادرست است تقديم ناسخ بر منسوخ است در نزول نه در كتابت. قضيه عمر و آيات آخر سوره برائت از نظر تاريخى نادرست است و خود پيامبر بود كه دستور جمعآورى قرآن را صادر كرد. و در زمان خود پيامبر اين كار صورت گرفت. بعلاوه روايتى داريم كه نزول تمام سوره برائت را يكجا مىداند.
عايشه از پيامبر- ص- نقل مىكند: پيامبر فرمود: تمام سورهها آيه آيه بر من نازل
[1] فتح البارى، ج 9، ص 12 و 13 و تفسير الميزان، ج 12، ص 20 به نقل از: ابى داود در المصاحف.
[2] رك: بحوث فى تاريخ القرآن و علومه، ص 237. الاتقان، ج 1، ص 24.