اسم الکتاب : خاطره هاى آموزنده المؤلف : محمدی ریشهری، محمد الجزء : 1 صفحة : 342
سيد عبدالله بهبهانى و سيد محمد طباطبايى با او همراهى نكردند؛ بلكه به مخالفت با او برخاستند، تا اين كه شيخ به اتهام «شقّ عصاى مسلمين»[1] محكوم به اعدام شد.
جمله «شَقّ عصاى مسلمين» يك تعبير آخوندى است كه از بازارىها نبوده، از اين دوتا بوده!
از اين جا، حدس من است كه اين دو تا مىگويند: اعدام شيخ باعث بىآبرويى ما مىشود. آنها در جواب مىگويند: كارى مىكنيم كه اين مشكل پيش نيايد. شما را دستگير مىكنيم، چند روزى در زندان نگه مىداريم، كار را تمام مىكنيم، بعد شما را رها مىكنيم.
[1]. از بين بردن وحدت و قدرت مسلمانها؛ ايجاد شكاف در بين امّت.
[2]. در اين تحليل، اشكالى به نظر مىرسد و آن، اين است كه تبعيد آية الله سيد محمد طباطبايى و آية الله سيد عبد الله بهبهانى( كه رهبران مشروطه در تهران و افرادى مصالحهجو و معتدل بودند)، نه به دست مشروطهخواهان، بلكه به فرمان محمدعلى شاه و به دست مأموران حكومتى صورت گرفت و اين در شرايطى اتفاق افتاد كه آية الله شهيد شيخ فضل الله نورى، هنوز فقيه قدرتمند تهران و مورد اعتماد و مشورت شاه بود.
گفتنى است بلافاصله پس از به توپ بسته شدن مجلس شورا به فرمان شاه و به دست كُلنل لياخوف روس و كشته و زخمى شدن گروهى از مشروطه خواهان( 23 جمادى ثانى 1326)، طباطبايى و بهبهانى دستگير و در پيش چشم مردم، بدون عمامه و عبا، به صورت طنابپيچ و با توهين و بىحُرمتى و به ضرب قُنداقه تفنگ( كه منجر به شكسته شدن دندانهاى بهبهانى گرديد)، بر زمين كشيده و به« باغ شاه» به حضور محمدعلى شاه برده شدند كه در آن جا نيز( با همان پيكر زخمى و مَحاسن كَنده شده)، با شاه، بگو مگو و وى را تخطئه كردند. اين واقعه، پس از وساطت همسر شاه و آرام گرفتن شاه، به تبعيد طباطبايى به مشهد و بهبهانى به عتبات عراق، ختم گرديد( تاريخ بيدارى ايرانيان، ج 2، ص 158 و 379؛ تاريخ مشروطه ايران، ص 643؛ زندگى طوفانى، ص 324؛ شرح حال رجال ايران، ج 4 ص 762).
نيز گفتنى است كه تهران در ششم رجب 1327، به دست مشروطهخواهان زخم خورده و خشمگينِ ولايات( آذربايجان، فارس، گيلان، لرستان و ...) فتح شد. در همين غوغا و آشوب، شيخ فضل الله توسط مجاهدين( انقلابيون)، دستگير و به محكمه انقلابى تهران سپرده شد و در روز محاكمه فرمايشى و اعدام عجولانه شيخ( 13 رجب 1427)، دولتى در ايران وجود نداشت و تهران توسّط« هيئت مديره موقّت كشور» اداره مىشد كه عمدتاً تندرو و بعضاً وابسته به بيگانه بودند. همچنين طباطبايى و بهبهانى هنوز به تهران نرسيده بودند و از روحانيون مشروطهخواه حاضر در تهران( مثل سيد حسن مدرّس) نيز در آن فضاى افراط و خشونت، كارى بر نيامد( ر. ك: خانه بر دامنه آتشفشان، ابو الحسنى).
اسم الکتاب : خاطره هاى آموزنده المؤلف : محمدی ریشهری، محمد الجزء : 1 صفحة : 342