اسم الکتاب : خاطره هاى آموزنده المؤلف : محمدی ریشهری، محمد الجزء : 1 صفحة : 341
هستند. اگر با من كار داريد، من حاضرم؛ ولى اينها مهمان هستند و تا نيم ساعت ديگر مىروند. ولى آنها اعتنايى نمىكنند و همه آنها را مىكشند.
خليل طهماسبى، قاتل رزم آرا نبود
امام خمينى قدس سره؟ فرمودند: من پيش آقاى كاشانى[1] بودم. آقاى كاشانى گفتند: «ما مىدانيم كه رزم آرا را، استاد خليل نجّار طهماسبى نكشت. او به سوى رزم آرا شليك كرد، ولى تير او به وى اصابت نكرد. يكى از دو محافظى كه پشت سرش بودند، او را كشتند؛ چون تير از پشت سرش به او اصابت كرده بود. اگر تير خليل طهماسبى به رزمآرا اصابت كرده بود بايد از جلو مورد اصابت قرار مىگرفت؛ چون خليل طهماسبى از روى بلندىِ وسط مسجد، و از روبهرو، به او شليك كرده بود».[2]
آقاى كاشانى مىگفت: «ما براى اين كه رُعبى در دل شاه ايجاد كنيم، مصلحت ديديم كه اين قتل را به خودمان يعنى به فدائيان اسلام نسبت بدهيم و بگوييم ما خليل طهماسبى را فرستاديم رزمآرا را ترور كند».
تحليلى متفاوت درباره شهادت شيخ فضل الله
آية الله حاج آقا مرتضى تهرانى تعريف كردند كه: پدرم (آية الله حاج ميرزا عبدالعلى تهرانى) از كوچهاى كه منزل سيد عبدالله بهبهانى در آن قرار داشت، عبور نمىكرد! زيرا مواضع او و سيد محمد طباطبايى را موجب شهادت شيخ فضل الله نورى مىدانست.
شيخ فضل الله تا شش ماه با جريان مشروطيت همراه بود؛ ولى پس از آن كه متوجه شد كه طرفداران مشروطيت مىخواهند با سوء استفاده از اين نام، نقشههاى خود را پياده كنند، به مخالفت با آن برخاست و اصرار داشت كه بايد كلمه «مشروعه» به آن افزوده شود.