responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : خاطره هاى آموزنده المؤلف : محمدی ری‌شهری، محمد    الجزء : 1  صفحة : 312

استاد بسيار وارسته از علائق مادّه و مادّيات، و حكيم و عارف بزرگ مرحوم آقا شيخ مرتضى طالقانى قَدَّسَ اللهُ سِرَّه كه در حوزه علميّه نجف اشرف در حدود يك سال و نيم خداوند متعال توفيق حضور در افاضاتش را به من عنايت فرموده بود، دو روز به مسافرت ابدى‌اش مانده بود كه مانند هر روز به حضورش رسيدم. وقتى كه سلام عرض كردم و نشستم، فرمودند: براى چه آمدى آقا؟

عرض كردم: آمده‌ام كه درس را بفرماييد.

شيخ فرمود: برخيز و برو، آقا جان! برو! درس تمام شد.

چون آن روز، دو روز مانده به ايّام محرّم بود، خيال كردم كه ايشان گمان كرده است كه محرّم وارد شده است و درس‌هاى حوزه نجف هم براى چهارده روز به احترام سرور شهيدان امام حسين عليه السلام تعطيل مى‌شد و لذا درس‌ها هم تعطيل شده است. عرض كردم: دو روز به محرّم مانده است و درس‌ها دائر است.

شيخ در حالى‌كه كمترين كسالت و بيمارى نداشت و همه طلبه‌هاى مدرسه مرحوم آية الله العظمى آقا سيّد محمّد كاظم يزدى كه شيخ تا آخر عمر در آنجا تدريس مى‌كرد از سلامت كامل شيخ مطّلع بودند، فرمودند: آقا جان! به شما مى‌گويم درس تمام شد! من مسافرم. خر طالقان رفته، پالانش مانده! روح رفته، جسدش مانده!

اين جمله را فرمود و بلافاصله گفت: «لا إله إلا الله» و در اين حال، اشك از چشمانش سرازير شد و من در اين موقع متوجّه شدم كه شيخ از آغاز شدن مسافرت ابدى‌اش خبر مى‌دهد با اين كه هيچ‌گونه علامت بيمارى در وى وجود نداشت و طرز صحبت و حركات جسمانى و نگاه‌هايش كمترين اختلاف مزاجى را نشان نمى‌داد.

عرض كردم: حالا يك چيزى بفرماييد تا بروم.

فرمود: آقا جان فهميدى؟ متوجه شدى؟ بشنو:

تا رسد دستت، به خود، شو كارگر

چون فُتى از كار، خواهى زد به سر

اسم الکتاب : خاطره هاى آموزنده المؤلف : محمدی ری‌شهری، محمد    الجزء : 1  صفحة : 312
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست