شايد دليل اصلى اين موضوع اشتياقى بود كه در كودكى‌ام نسبت به دين و موضوعات مرتبط با آن داشتم. بنا بر اين زمان زيادى را براى آموزش مسائل مذهبى براى من صرف كردند تا مرا به يك رهبر دينى كليسا در آينده تبديل كنند.

خانواده‌ام اين مهم را به انجام رساند. پدرم مرا به مدارس مذهبى مسيحى فرستاد، جايى كه مى‌توانستم خود را با تعليمات دينى آموزش بدهم. من يك دوره پنج ساله را گذراندم و مبلغ مسيحى شدم تا با كليسا همكارى كنم، در واقع آرزوى والدين و اطرافيان من تا حدودى به تحقق پيوست. كار تبليغى من ادامه يافت و با گذشت ساليان ديگر و با مطالعات بيشتر، ديدگاه‌ها و انديشه‌هاى من نسبت به موضوعات مختلف مذهبى بيشتر شد.

درباره جايگاه خود در كليسا در دوره‌اى كه به عنوان مبلّغ فعاليت مى‌كرديد، توضيح بدهيد.

زمانى كه مسيحى بودم به دليل اختلافات و تفرقه جدى كه در كليسا وجود داشت به احياى جنبش ساباتيست پرداختم و به اين ترتيب به يكى از مبلّغان فعّال مسيحى و تقريباً كامل در اين زمينه تبديل شدم و تمام وقت خود را به كار تبليغات كليسايى از طريق راديوى كليسا و نوشتن مطالبى پيرامون عبادات دسته جمعى اختصاص دادم. اجراى مراسم مذهبى ازدواج، غسل تعميد و ديگر وظايف يك مبلّغ مذهبى را بر عهده گرفتم و اين كارها تا زمانى ادامه يافت كه همه چيز با هدف خاصّى تغيير كرد.

به اين ترتيب بايد دانسته‌هاى شما از مسيحيت و الهيات آن به لحاظ علمى در سطح خوب و مطلوبى باشد؟

من نوعى از الهيات مسيحيت را فرا گرفتم كه بر روى مطالعات با محوريّت شناخت مسيحيت متمركز بود و مرور كتاب مقدّس براى اين منظور در اولويت قرار داشت و مجموعه‌اى از آموزه‌ها و مطالعات پيرامون خداوند، جوامع مسيحى و ديگر تعليمات معنوى و اخلاقى از زاويه نگاه انجيلى و آنچه بايد در عبادات جمعى مورد توجه قرار مى‌گرفت را شامل مى‌شد. لذا دانش من تا آنجا كه به الهيات مربوط مى‌شود،