responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : خاطره هاى آموزنده المؤلف : محمدی ری‌شهری، محمد    الجزء : 1  صفحة : 222

مى‌خواست فرياد بزند. گفتم: فرياد نزن، حضرت فرمودند كه بى‌صدا باشم.

ولى همراهان فهميده بودند، ماشين را كنارى نگه داشتند. گفتم پايين بروم و سجده شكر بگزارم.

سينه سمت چپم نيز ناراحتى داشت و مى‌خواستند سينه‌ام را هم بردارند. وقتى از ماشين پياده شدم و بر سينه‌ام دست كشيدم، غده‌اى كه در سينه‌ام بود، محو شده و همه جاى بدنم شفا گرفته بود. نمى‌دانم چه چيزى باعث شد؟ خواست خدا بود يا دعاى دوستان؟ چگونه شفا يافتم؟

الآن دهانم باز شده و غذايم را مى‌خورم.[1]


[1]. گفتنى است كه نوار صحبت‌هاى خانم زاهدى عصر روز عرفه در عرفات پيش از دعا پخش شد و شور و حالى به حاضران داد.

اسم الکتاب : خاطره هاى آموزنده المؤلف : محمدی ری‌شهری، محمد    الجزء : 1  صفحة : 222
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست