ولى همراهان فهميده بودند، ماشين را كنارى نگه داشتند. گفتم پايين بروم و سجده شكر بگزارم.
سينه سمت چپم نيز ناراحتى داشت و مىخواستند سينهام را هم بردارند. وقتى از ماشين پياده شدم و بر سينهام دست كشيدم، غدهاى كه در سينهام بود، محو شده و همه جاى بدنم شفا گرفته بود. نمىدانم چه چيزى باعث شد؟ خواست خدا بود يا دعاى دوستان؟ چگونه شفا يافتم؟