اسم الکتاب : حكمت نامه حضرت عبد العظيم الحسنى المؤلف : محمدی ریشهری، محمد الجزء : 1 صفحة : 73
باشند.
در آن هنگام، اهمّيت اين پيام و رساندن آن، به گونهاى بود كه به گفته ابن عبّاس، ابو بكر در آغاز حكومتش، خود را خليفه نمىخوانَد و در پاسخ كسى كه از او مىپرسد: «آيا تو خليفه پيامبر خدايى؟»، پاسخ مىدهد: نه. و در پاسخ اين سؤال كه:
«پس تو كيستى؟»، پاسخ مىدهد: من، جاىگزين پس از او هستم.[1]
دقّت و تأمّل در معناى واژه «خليفه»، خود، بيانگر اين معناست كه خليفه به معناى جانشين است و جانشين، كسى است كه وظيفه شخص پيشين را به عهده دارد و جاى خالى او را پُر مىكند، و چون وظيفه اصلى و محورى پيامبر صلى الله عليه و آله، هدايتگرى و راهنمونى مردمان به سوى رستگارى است، تنها، فردى شايستگى عنوان خلافت را دارد كه به بهترين وجه به هدايت مردمان بپردازد.
به همين دليل است كه پيامبر صلى الله عليه و آله، مبلّغان دين را خلفاى خود شمرده است. در حديثى آمده است كه پيامبر خدا براى خلفاى (جانشينانِ) خود از خداوند طلب رحمت نمود و در جواب اين سؤال كه «خلفاى شما چه كسانى هستند؟» فرمود:
الَّذينَ يَأتونَ مِن بَعدى يَروونَ حَديثى و سُنَّتى.[2]
كسانى كه پس از من مىآيند و حديث و سنّت مرا روايت مىكنند.
از سوى ديگر، حكومت، فقط وسيله و ابزارى بوده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله از آن استفاده كرده و آن را در جهت هدف خويش به كار گرفته است؛ زيرا پيامبر صلى الله عليه و آله، چه زمانى كه حكومت داشته و چه زمانى كه حكومتى نداشته (همانند دوران سخت مكّه)، وظيفه خويش را به انجام رسانده است.
توجيهات و تأويلاتى كه به نقل از محقّقان حديثى اهل سنّت در پى مىآيد، نشان دهنده اين مطلب است كه آنان بدون توجّه به علّت غايى بعثت پيامبران، به معناى