اسم الکتاب : تاريخ حديث شيعه« 2» المؤلف : طباطبايى، محمد كاظم الجزء : 1 صفحة : 219
ومَن تَقَدَّمَهم مِمّن أدركَ صُحْبَةَ بعضِ الأئمةِ عليهم السلام أو قَرُبَ عَهدُهُ به عليه السلام لا مَدرَكَ للأحكامِ الشرعيةِ النَظَريةِ، فَرعيةً كانَت أو أصليةً، إلا أحاديثَ العِترةِ الطاهرةِ عليهم السلام وتلك الرواياتِ الشريفةَ مُتَضَمِّنَةً لِقواعدَ قطعيةِ تَسُدُّ مَسَدَّ الْخيالاتِ العقليةِ المَذكورةِ في الكُتُبِ الأصوليَّه[1].
علماى پيشين حديث، كه خداوند روانشان را منزه گرداند، همچون دو دانشمند اعلم، شيخ صدوق و پدر ايشان (صدوقين) و امام ثقه، محمد بن يعقوب كلينى و استاد وى، على بن ابراهيم و راويانى كه پيش از اينان محضر يكى از امامان را درك كردهاند يا در زمانى نزديك به عصر حضور ائمه مىزيستند، بر اين باورند كه تنها منبع دريافت احكام شرعى، اعم از اصول و فروع، احاديث ائمه اطهار و روايات ارجمند و حاوى مبانى قطعى است كه جايگزين تصورات و خيالپردازيهاى عقلانى موجود در كتب اصولى مىشوند.
گروهى از عالمان شيعى نيز اين ديدگاه استرآبادى را پذيرفتهاند، چنانكه علامه محمدتقى مجلسى (مجلسى اول) در اين باره مىنويسد:
تا آنكه سى سال تقريباً قبل از اين، فاضلِ متبحر، مولانا محمدامين استرآبادى (رحمه الله) مشغول مقابله و مطالعه اخبار ائمه معصومين عليهم السلام شد و مذمت آرا و مقاييس نمود و طريقه اصحاب حضرات ائمه معصومين عليهم السلام را دانست. فوائد مدنيه را نوشت و به اين بلاد فرستاده و اكثر اهل نجف و عتبات عاليات طريقه او را مستحسن دانستند و رجوع به اخبار نمودهاند و الحق اكثر آنچه مولانا محمدامين گفته است، حق است[2].
حوزه علميه اصفهان، كه بزرگترين حوزه علمى شيعى ايران بود، تحت تأثير اين موج قرار گرفت و پارهاى از محدثان، فقيهان و حتى فيلسوفان را به خود جذب كرد. اگر چه مجتهدان و اصوليان، همچنان حاكميت علمى و قدرت نفوذ خود را حفظ كرده بودند.
ظاهراً منظور مرحوم مجلسى اول (قدّس سرّه) در عبارت فوق، توده طلاب حوزه نجف و كربلا است، زيرا عالمان مشهور آن ديار را نمىتوان اخبارى شمرد.
در سالهاى بعد، برخى از عالمان بزرگ، به اين شيوه گرايش پيدا كردند كه ملامحسن فيض كاشانى (م 1091)، شيخ حر عاملى (م 1104 ه)، سيد هاشم بَحرانى (م 1107 ه)، سيد نعمتالله جزائرى (م 1112 ه) و شيخ يوسف بحرانى