اسم الکتاب : تاريخ حديث شيعه« 2» المؤلف : طباطبايى، محمد كاظم الجزء : 1 صفحة : 173
شيعى در ايران را به تمام معنا پايهريزى كردند. تماميت ارضى، وحدت ملى و استقلال از دولت عثمانى، از جمله شاخصهاى مهم در ايدههاى حاكم بر تفكر سلسله صفويه است.
اين اقدام براى عرض اندام در مقابل حكومت مقتدر و گسترده عثمانى بود. امپراتورى عثمانى با ادعاى تجديد خلافت اسلامى، گستره وسيعى از سرزمينهاى اسلامى را زير سلطه داشت و قدرتى متحد و واحد در سرزمين خويش برقرار ساخته بود. تفكرات سنّىگرى كه گاه با تعصب و خشونت آميخته مىشد بر تمامى سرزمين عثمانى سايه افكنده بود. در پارهاى از مناطق همانند شام، برخى از بزرگترين عالمان شيعى همانند شهيد ثانى[1] تحت تأثير اين تفكر كور، به شهادت رسيدند.[2]
اعلام تشيع به عنوان مذهب رسمى ايران نشان داد كه ميان حكومت تازه و حكومت عثمانى تفاوت آشكارى وجود دارد. حكومت جديد براى دستيابى به هويت مستقل و قابل ارائه، نيازمند نهادينه ساختن فرهنگ و معارف شيعى در تمامى زمينهها بود. ايجاد، تقويت و نهادينهسازى فرهنگ شيعى به بسترى نياز داشت كه در آن بنيانهاى فقهى، اعتقادى، حقوقى، اجتماعى و سياسى پىريزى شده باشد. پيشينه صوفيانه سردمداران حكومت جديد و دادوستد آنان با فرهنگ غيرتشكيلاتى صوفيان، اين نياز جديد را برآورده نمىساخت؛ بنابراين، آنان به گروهى ژرفنگر، ورزيده و داراى تفكر عالمانه نياز داشتند كه اين وضعيت را سامان بخشد و فرهنگ جديد را ايجاد كند و آن را نهادينه سازد. بدين منظور، آنان به عالمان، فقيهان و متفكران شيعى روى آوردند. شاه اسماعيل صفوى در آغاز سلطنت خويش نامهاى براى عالمان بحرين، كوفه، حله و جبلعامل نوشت و آنان را براى نشر معارف و اجراى احكام تشيع به ايران دعوت كرد.[3]
مهاجرت عالمان شيعه از نقاط مختلف به ويژه جبلعامل به ايران، تأثير فراوانى بر فرهنگ شيعى و باورهاى مردمان اين ديار داشت. به واقع ارتباط حكومت صفوى و عالمان شيعى گونهاى از همزيستى مسالمتآميز بود كه دو طرف اين ارتباط، منافع