حركتهاى سياسى، كنار گذاشتن حضرت على عليه السلام و برخى از ياران نزديك و وفادار پيامبر صلى الله عليه و آله از مجموعه دستگاه رهبرى جامعه اسلامى بود.
ابو سفيان، دشمن ديرينه و قسم خورده اسلام، تحولات سياسىِ پس از رحلت پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله را مىديد و به خوبى درك مىكرد. ابو سفيان از اختلاف مسلمين و از تضعيف اسلام و حذف و كنار گذاشتنِ على و ساير نيروهاى وفادار پيامبر صلى الله عليه و آله بسيار خوشنود بود؛ اما از اينكه اين حركتهاى سياسى به دستِ بنى عدى و بنى تميم به وجود آمده بود و آنها برنده اين بازى بودند و امكان داشت بنى اميّه سهمى در اين ميان نداشته باشند، ناراحت بود.
بنى اميّه در آن زمان به دليل پيشينه سياسىِ بدشان نمىتوانستند به طور مستقيم خود را براى رهبرى جهان اسلام مطرح كنند.
به همين خاطر، ابو سفيان چارهاى انديشيد.
به نظر او بهترين كارى كه مىتوانست در مقابل رقباى خود انجام دهد آن بود كه به نام حمايت و طرفدارى از على عليه السلام به ميدان بيايد و اختلافات را دامن بزند تا بتواند در يك جوّ متشنج و آشوب زده، به اهداف خود دست يابد.
ابو سفيان براى اجراى مقاصد خود، ابتدا به ديدن عباس بن عبد المطّلب، عموى حضرت على عليه السلام رفت. او دوستىِ ديرينهاى با عباس داشت و به خوبى از خصلتها و ضعفهاى روحىِ عباس آگاه بود؛ به همين دليل به راحتى توانست او را همراهِ خود سازد.
ابو سفيان به عباس گفت: من حاضرم با على عليه السلام بيعت كنم و همه بنى اميّه را حامى و پشتيبان على عليه السلام گردانم. عباس هم به او گفت:
من نيز حاضرم با تو همراهى و همكارى نمايم.
عباس بن عبد المطّلب و ابو سفيان با يكديگر همپيمان شدند. آن دو سپس، همگام و همفكر به نزد مولى امير المؤمنين آمدند؛ اوضاع و جريانات روز را بازگو كردند، عقيده خودشان را با على عليه السلام در ميان گذاشتند، و پيشنهاد كردند كه با على عليه السلام بيعت نمايند.
اى مردم! موجهاى فتنه بر روى هم سوار شده و فتنهگران با دهان كفآلود و با خشم و غضب، به كينه و دشمنى برخاستهاند و مىخواهند همه چيز را در هم بريزند.
با كشتى نجات، سينه اين موجها را بشكافيد و خود را به ساحل نجات برسانيد. به تبار خود منازيد، اين تاجهاى افتخار، فخرفروشى، خودبينى و قدرتطلبى را كنار بگذاريد و بر زمين بيندازيد.
در چنين محيط ناسالمى كه دچار بحران اخلاقى است، هر كسى از اين سفره گسترده سهمى مىخواهد و هر گروهى ادعايى دارد.
هر كس قدرت و نيرو دارد، نيروهاى خود را بسيج كند و مردم را به سوى صلاح دعوت نمايد تا رستگار شود و اگر نيرو ندارد، سكوت و مسالمت پيشه كند تا راحتى و نجات يابد.