پيش گفته شد، صاحب آنها بالغ باشد، بايد زكات آنها را بدهد.
«مسأله 1978» اگر صاحب گاو، گوسفند، شتر، طلا و نقره در تمام سال ديوانه باشد، زكات بر او واجب نيست؛ ولى اگر در مقدارى از سال ديوانه باشد و در آخر سال عاقل گردد، چنانچه ديوانگى او به قدرى كم باشد كه مردم بگويند در تمام سال عاقل بوده، زكات بر او واجب است.
«مسأله 1979» اگر صاحب گاو، گوسفند، شتر، طلا و نقره در مقدارى از سال مست يا بىهوش شود و يا هنگام واجب شدن زكات گندم، جو، خرما و كشمش مست يا بىهوش باشد، زكات از او ساقط نمىشود.
«مسأله 1980» اگر گاو، گوسفند، شتر، طلا يا نقره در بين سال از انسان غصب شود و نتواند در آن تصرّف كند، سال به هم مىخورد و از وقتى كه بتواند در آن تصرّف كند، دوباره سال شروع مىشود و نيز اگر زراعت گندم، جو، خرما و كشمش را از انسان غصب كنند و هنگامى كه زكات آن واجب مىشود در دست غصب كننده باشد، هنگامى كه به صاحب آن برمىگردد، زكات ندارد.
«مسأله 1981» اگر چيزى مانند طلا و نقره را كه در وجوب زكات آن، سال معتبر است، قرض كند و يك سال نزد او بماند، بايد زكات آن را بدهد و بر كسى كه قرض داده چيزى واجب نيست و اگر زراعت گندم، جو، خرما و كشمش را قرض كند و در وقت وجوب زكات در ملك قرض كننده باشد، زكات آن بر وى واجب است و بر قرضدهنده چيزى واجب نيست.
زكات گندم، جو، خرما و كشمش
«مسأله 1982» زكات گندم، جو، خرما و كشمش وقتى واجب مىشود كه به مقدار نصاب برسد و نصاب آنها «45 مثقال كمتر از 288 منِ تبريز» است كه تقريباً معادل «864 كيلوگرم» مىشود.
«مسأله 1983» اگر گندم، جو، غوره و خرما را پيش از زمان واجب شدن زكات