... وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ[1]؛ و هيچتر و خشكى نيست، مگر اين كه در كتابى روشن (ثبت) است.
الَرَ تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ وَقُرْآنٍ مُّبِينٍ[2]؛ اين است آيات كتاب (آسمانى) و قرآنى روشنگر.
آيات فراوان ديگرى نيز در قرآن آمده كه قرآن و آياتش را به عنوان مبين و آشكار، معرفى مىكند در صورتى كه اگر قرآن غيرقابل فهم باشد، نمىتوان آن را آشكار ناميد و در اين صورت تمام تلاش اصوليون كه مىگويند ظواهر كتاب، حجت است، بىمورد مىشود. و جز اينها دلائل فراوان ديگرى نيز از كتاب و سنت و تاريخ و عقل، دليل بر اين است كه قرآن كتابى است قابل فهم.
در عين حال مىبينيم كه چهارده قرن وانديست كه قرآن دردسترس مردم است و هزاران شرح و تفسير بر آن نوشته شده و دانشمندان و علما، كوششها در اين باره نمودهاند، ولى هنوز هم احساس مىشود بايد شرح و تفسيرهاى ديگرى براى آن نوشت و مجملات و مبهمات و اشارات و كنايات مفاهيم و معارف آن را تبيين كرد. پس بايد گفت هر كس به مقدار فهم وعقل و دانش خود از اين درياى بيكران مىتواند بهره ببرد، ولى كشف همه رموز و اشارات و كنايات و حقايق و معارف آن، از دسترس همه بيرون است و احتياج به