اسم الکتاب : انسان در تراز قرآن المؤلف : راد، على الجزء : 1 صفحة : 62
چون لعب چيزى است كه نفس آدمى را به سوى خود جذب نموده و از كارهاى عقلايى و واقعى و داراى اثر باز مىدارد، در نتيجه همين لعب يكى از مصاديق لهو هم خواهد بود؛ حال اگر خلقت اين عالم براى غرضى نبود كه به خاطر آن خلق شده باشد و خداى سبحان مرتب ايجاد كند و معدوم نمايد، زنده كند و بميراند، آباد كند و خراب نمايد، بدون اينكه غرضى مترتب بر افعال او باشد كه به خاطر آن غرض بكند هر چه را كه مىكند، بلكه صرفا براى سرگرمى باشد كه يكى را پس از ديگرى ببيند، كه از يكنواختى حوصلهاش سر نرود و دچار كسالت و ملال نشود، و يا از تنهايى در آيد و از وحشت خلوت رهايى يابد، در اين صورت مثل ما خواهد بود كه از تكرار يك عمل خسته مىشويم؛ لذا با آن بازى مىكنيم، تا ملال و خستگى و كسالت و سستى خود را دفع كنيم.[1]
نفى عبث
خداوند در آيهاى ديگر بر پنداره نفى هدف از آفرينش انسان، به طور خاص چنين خط بطلان مىكشد: (أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ فَتَعالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْكَرِيمِ): «آيا پنداشتيد كه شما را بيهوده آفريدهايم؟ و اينكه شما به سوى ما بازگردانيده نمىشويد؟ پس والاست پروردگار، فرمانرواى بر حق؛ خدايى جز او نيست؛ [اوست] پروردگار عرش گرانمايه».[2]