بفتنه انگيزى و رأى و تدبير او آگاهى، پس نامهاى بعمرو ابن عاص نوشت
و در آن به كمالات او را بستود و به نصرت و يارى خويش و خونخواهى عثمان دعوتش
نمود، عمرو در پاسخ او نوشت: نامه ترا خوانده مقصودت را فهميدم، بدان كه من حاضر
نيستم از دين اسلام خارج شده به ضلالت و گمراهى و متابعت تو رو آورم و بروى علىّ
ابن ابى طالب با آن همه فضائل و منزلت و شجاعت شمشير كشم، اى معاويه تو به مردن
عثمان از حكومت شام معزول گشتى و بوسيله خونخواهى از او مىخواهى خلافت را براى
خود بدست آورى و باين حيله مانند منى را نمىتوان فريب داد كه در راه تو از دين
گذشته جانبازى نمايم، معاويه چون نامه او را خواند دانست كه بدون رشوه نمىتوان
راضيش نمود، و مىدانست كه او خواهان حكومت مصر است، وعده حكومت مصر را باو داد،
عمرو هم دنيا را بر آخرت اختيار كرده به معاويه پيوست، لذا حضرت مىفرمايد):
عمرو به
معاويه بيعت نكرد تا اينكه شرط كرد ثمن و بهايى (حكومت مصر را) در مقابل آن باو
بدهد، پس دست فروشنده (دين بثمن دنيا) بركت نيابد، و عهد و پيمان خريدار (معاويه)
سبب رسوايى او گردد، (7) پس (اكنون كه عمرو به معاويه پيوست) براى جنگ آماده شويد
و لوازم آنرا فراهم كنيد كه آتش كار زار افروخته و روشنائى آن بلند شد، (8) و
شكيبائى را شعار خود قرار دهيد (در جنگ پايدارى كنيد و صدمات آنرا متحمّل شويد) كه
مهمّترين راه رسيدن بفتح و فيروزى و غلبه بر دشمن شكيبائى است.