26 (1026)-
از خطبههاى آن حضرت عليه السّلام است (كه پيش از حركت بنهروان فرموده):
[قسمت أول
خطبه]
(1) بتحقيق
خداوند متعال فرستاد حضرت محمّد صلّى اللَّه عليه و آله را در حالتى كه ترساننده
بود جهانيان را از عذاب الهىّ و امين بود بر آنچه باو نازل مىشد، و شما اى گروه
عرب در آن هنگام پيرو بدترين كيش بوديد (كه شرك و بت پرستى بود) و در بدترين
جايگاه (حجاز) بسر مىبرديد (كه قحطى و فتنه و فساد در آنجا بسيار بود) در زمينهاى
سنگلاخ و ميان مارهاى پر زهرى كه از آوازها نمىرميدند مانند اينكه كر بودند اقامت
داشتيد، (2) آب لجن سياه را مىآشاميديد، و غذاى خشن (مانند آرد جو پر سبوس و آرد،
هسته خرما و سوسمار) مىخورديد، و خون يكديگر را مىريختيد، و از خويشاوندان دورى
مىكرديد (بر اثر سختى معيشت و بدى اخلاق رعايت صله رحم نمىنموديد) (3) بتها در
ميان شما نصب شده بود (ساخته دست خود را پرستش مىنموديد) و از گناهان اجتناب و
دورى نمىكرديد (پس بسبب وجود مقدَّس حضرت رسول اكرم از آن زندگانى بد و فساد
عقيده و همه گرفتاريها نجات يافتيد و در ميان مردم دنيا به سيادت و بزرگى مشهور
شديد، اكنون آيا سزاوار است كه بر خليفه بحقّ و جانشين آن بزرگوار ياغى شده او را
نافرمانى كنيد).
(4) و قسمتى
از اين خطبه است (كه پيشآمد خود را بعد از وفات حضرت رسول اكرم بطور اجمال بيان
مىفرمايد: چون مخالفين خلافت را كه حقّ من بود غصب كردند):
پس (در كار
خويش) انديشه كرده ديدم در آن هنگام بغير از اهل بيت خود (بنى هاشم) ياورى ندارم
(و ايشان هم نمىتوانستند با آن همه مخالفين ستيزه كنند، لذا) راضى نشدم كه آنها
كشته شوند، (5) و چشمى كه خاشاك در آن رفته بود بهم نهادم و با اينكه استخوان
گلويم را گرفته بود آشاميدم، و بر گرفتگى راه نفس (از بسيارى غمّ و اندوه) و بر
چيزهاى تلختر از طعم علقم (كه گياهى است بسيار تلخ) شكيبائى نمودم.
(6) و
قسمتى [دوم] از اين خطبه است
(كه طريقه
بيعت كردن عمرو ابن عاص با معاويه را بيان مىفرمايد، و مختصر اين قضيّه آنكه پس
از فراغت از جنگ جمل حضرت به كوفه تشريف آورد و در آنجا به معاويه نامهاى نوشت و
در آن از او بيعت خواست و آنرا بوسيله جرير ابن عبد اللّه بجلّى فرستاد، چون جرير
وارد شام شد نامه را به معاويه داد، پس از آنكه معاويه نامه را خواند در انديشه
فرو رفت و جرير را براى گرفتن پاسخ معطّل نگاهداشت و گروهى از مردم شام را طلبيد
و راجع به خونخواهى عثمان با آنها سخن گفت، ايشان با رأى او موافقت نموده براى
نصرت و ياريش خود را آماده نشان دادند، بعد از آن با برادرش عتبة ابن ابى سفيان در
اين باب مشورت كرد، عتبه گفت: عمرو ابن عاص را در اين كار بكمك بطلب، زيرا تو