از عيب گفتن و بد گوئى از او باز نمىدارد مگر ترس از اينكه او نيز
عيب او را روبرو بگويد (پس فاش نكردن عيب يكديگر را روبرو نه از جهت ترس از خدا
است، بلكه بجهت ترس فاش شدن عيب خويشتن است، و از اينرو است كه عيب يكديگر را بقصد
پند و اندرز و اصلاح روبرو نگوييد و در غياب از خدا نترسيده بقصد افساد فاش
مىنماييد) (12) بتحقيق براى از دست دادن آخرت و دوستى دنيا با يكديگر رفيق واقعى
گشتيد، و دين هر يك از شما مانند ليسيدن به زبان او است (به زبان اقرار كرده بدل
باور نداريد) (13) اين رفتار شما بكار كسى ماند كه از كردار خويش فارغ گشته و رضاء
و خوشنودى آقاى خود را فراهم كرده است (از اين جهت با خاطر آسوده هر كارى بخواهيد
انجام مىدهيد).