و شرّ و بديش آماده است (پس بينايان از آن ايمنى ندارند) و گرد
آمدههايش فانى و نابود و دولتش از دست رفته و آباديش خراب مىگردد (پس خردمندان
بآن دل نبندند) (5) چه خير و نيكوئى است در سرائى كه مانند ساختمان شكسته و پى در
رفته خراب ميشود؟ و چه در عمرى كه در آن سرا چون تمام گشتن و خورده شدن توشه بسر
مىرسد؟ و چه در مدّتى كه مثل طىّ شدن راه پايان مىيابد؟ (6) از خواستههاى خود قرار
دهيد آنچه كه خدا بر شما واجب كرده (عبادت و بندگى و براى بدست آوردن آن سعى و
كوشش نمائيد) و براى اداء آنچه از شما خواسته (عمل به فرمانش) از او كمك و يارى
بطلبيد (هرگز نبايستى از اين درخواست غافل ماند، چون منشأ بدست آوردن سعادت هميشگى
توفيقى است كه بهر كه خواهد عطاء فرمايد) و دعوت مرگ را به گوشهاى خود بشنوانيد
(توشه براى اين راه پر خطر برداريد) پيش از آنكه شما را بخوانند (بميريد و تهى دست
باشيد) (7) دلهاى پارسايان در دنيا (از خوف خدا) مىگريد و اگر چه (بظاهر) خندان
باشند، و حزن و اندوهشان (از عذاب الهىّ) سخت است و اگر چه (در نظرها) شادند، و
(بجهت تقصير در طاعت و بندگى) خشم آنها بر نفسهاشان بسيار است و اگر چه بسبب آنچه
بآنها داده شده (نيكوئى حالشان) مورد غبطهاند. (8) ياد مرگ از دلهاى شما پنهان
گشته (سختيهاى آنرا در نظر نداريد) و آرزوهاى دروغ شما را فرا گرفته پس دنيا از
آخرت بشما بيشتر مسلّط گرديده، و دنياى در گذر از آخرت پاينده و برقرار شما را
بيشتر بطرف خود برده است، (9) و شما بر دين خدا با هم برادر (و يگانه) هستيد، ميان
شما را جدائى نينداخته مگر ناپاكى باطنها و بدى انديشهها، به اين جهت بار يكديگر
را بر نمىداريد (در هيچ كارى كمك هم نيستند) و پند و اندرز نمىدهيد، و (در
نيازمنديها) بيكديگر بذل و بخشش نمىنمائيد، و با هم دوستى نمىكنيد!! (10) چه شده
است شما را كه اندكى از دنيا را كه مىيابيد شاد مىشويد، و بسيارى از آخرت كه
محروم مانده از دست مىدهيد شما را اندوهناك نمىكند؟ و چون كمى از (متاع) دنيا از
دستتان برود شما را مضطرب و نگران مىنمايد بطوريكه حالت اضطراب و بيتابى از آنچه
از دست شما رفته در روهاى شما و در كمى شكيبائيتان آشكار مىگردد؟ گويا دنيا جاى
هميشگى شما است، و گويا متاع آن براى شما باقى و برقرار خواهد ماند!! (11) و هيچيك
از شما را در ملاقات برادر (هم كيش) خود كه مىترسد