دستش مىباشد، بهر طرف كه دنيا گرديد بسوى آن مىگردد، و بهر جا كه
رو آورد بآن متوجّه ميشود، از منع كننده و پند دهنده (قرآن كريم) كه از جانب
خداوند است متنبّه نشده پند نمىپذيرد، و حال آنكه مىبيند كه گرفته شدهها چنان
غافلگير گرديدند كه فسخ و رجوع و باز گشتى براى آنها نيست (كه بگويند خدايا اگر ما
را بدنيا بر گردانى بآنچه دستور فرمايى رفتار خواهيم نمود) چگونه آنچه را كه
نمىپنداشتند (مرگ) بايشان فرود آمد و جدائى از دنيا كه با آسودگى خاطر در آن
بودند بآنها رو آورد و بآخرت كه بآنان وعده داده مىشدند وارد گشتند، (15) پس
سختيهايى كه بايشان رو آورد بوصف در نمىآيد، سختى جان دادن و غمّ و اندوه آنچه از
دست رفته آنان را فرا گرفت و دست و پايشان سست شد و رنگهايشان تغيير نمود، پس از
آن آثار مرگ در آنها زياد شد تا اينكه ميان هر يك با گفتارش حائل گرديد (از سخن
گفتن باز ماند) (16) و او در بين اهل بيت خود به ديدهاش (اضطراب و نگرانى آنان
را) مىبيند، و به گوشش (آه و ناله آنها را) مىشنود، و عقلش بجا و فهم و ادراكش
برقرار است، بفكر مىافتد كه عمر خود را چسان بسر برده و چگونه روزگارش را گذرانيده،
(17) و بياد مىآورد مالهايى كه جمع كرده و براى بدست آوردن آنها (از حلال و حرام)
چشم پوشيده، و آنها را از جاهايى كه (حلّيّت و حرمت آن) آشكار و مشتبه بوده بدست
آورده، بتحقيق زيانهاى جمع آورى آن اموال (كيفرى كه بر آن مترتّب است) دچار او
گشته، و بر جدائى از آنها مطّلع گرديد، اين اموال بعد از او باقى مىماند براى
زندهها كه در آنها متنعّم بوده خوش مىگذرانند، پس (خوشگذرانى از) آن اموال بى
مشقّت براى غير او است، و بار گران آن بار بر پشت او مىباشد، و آن مرد مرهون بآن
اموال است (از حساب و باز پرسى آن اموال رها نشده راه فرارى براى او نيست) (18) پس
بر اثر آنچه (سختيها) كه هنگام مرگ برايش آشكار شده پشيمان گشته دست خود را بدندان
مىگزد، و بى ميل ميشود بآنچه در ايّام زندگانيش بآن مائل بوده، و آرزو ميكند كه
كاش كسيكه مقام و منزلت او را آرزو داشت و بر اموالش رشك مىبرد آن اموال را جمع
كرده بود، نه او، (19) پس پيوسته (آثار) مرگ در بدن او هويدا گردد تا اينكه گوش