موقعیت خلافت امیر مؤمنان و اهل بیت خود را به طور کتبی تحکیم کرده، سندی زنده درباره موضوع خلافت به یادگار بگذارد. از این رو، روزی که سران صحابه برای عیادت آمده بودند، کمی سر به زیر افکند و مقداری فکر کرد؛ سپس رو به آنان کرد و فرمود: کاغذ و دواتی برای من بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که پس از آن گمراه نشوید. [1] در این لحظه، خلیفه دوم سکوت مجلس را شکست و گفت: بیماری بر پیامبر غلبه کرده، قرآن پیش شما است، کتاب آسمانی ما را کافی است. درباره نظر خلیفه گفتوگو شد: گروهی با وی مخالفت کرده، گفتند حتما باید دستور پیامبر اجرا گردد. بروید قلم و کاغذی بیاورید تا آنچه مورد نظر اوست، نوشته شود و برخی جانب خلیفه را گرفتند و از آوردن قلم و دوات جلوگیری کردند. پیامبر از اختلاف و سخنان جسارتآمیز آنان سخت ناراحت شد و گفت: برخیزید و خانه را ترک کنید. ابن عباس، پس از نقل این واقعه میگوید: بزرگترین مصیبت برای اسلام این بود که اختلاف و مجادله گروهی از صحابه، مانع از آن شد که پیامبر نامه مورد نظر خود را بنویسد. [2] این واقعه تاریخی را، گروهی از محدثان و مورخان سنی و شیعه نقل کرده و از نظر فن حدیثشناسی در عداد روایات معتبر و صحیح میدانند. چیزی که هست، غالبا، محدثان اهل تسنن، گفتار عمر را نقل به معنا کرده و متن عبارت جسارتآمیز او را بازگو ننمودهاند. ناگفته پیداست خودداری از نقل عبارت او، نه برای این است که بیان جسارت، خود نیز یک نوع جسارت به آستان مقدس پیامبر است، بلکه تصرف در [1]. ایتونی بدواة و صحیفة أکتب لکم کتابا لا تضلّون بعده. ناگفته پیدا است منظور این بود که نامه را املا کند و یکی از دبیران آن حضرت بنویسد، وگرنه نه پیامبر اسلام تا آخرین لحظه زندگی قلم بدست نگرفته و خطی ننوشته بود. برای توضیح بیشتر به کتاب در مکتب وحی به قلم نگارنده مراجعه بفرمایید. [2]. صحیح بخاری، ج 1، ص 22، و ج 2، ص 14؛ صحیح مسلم، ج 2، ص 14؛ مسند احمد، ج 1، ص 325، و الطبقات الکبری، ج 2، ص 244.