«نجران» طبق قرارداد روز «مباهله» گرفته بود، میان سربازان تقسیم شده و همگی آنها را به عنوان لباس احرام بر تن کردهاند. علی از این کار که جانشین وی در غیاب او انجام داده بود، سخت ناراحت شد و به او گفت: چرا پارچهها را پیش از آنکه به پیامبر خدا تحویل دهیم در میان سربازان تقسیم کردی؟ وی گفت: آنان اصرار کردند که من پارچهها را به طور امانت به آنها بدهم و پس از انجام مراسم حج، از آنان پس بگیرم. حضرت به وی گفت: تو چنین اختیاری نداشتی. سپس همه پارچهها را از آنان گرفت و بستهبندی کرد و در مکه تحویل پیامبر داد. گروهی که همیشه از عدل و دادگری و نظم و انضباط رنج میبردند و پیوسته میخواستند که امور طبق خواستهای آنان بگردد، خدمت پیامبر رسیده و از علی درباره پس گرفتن پارچهها ابراز ناراحتی کردند. پیامبر از یکی از یاران خود خواست که در میان افراد شاکی برخیزد و پیام زیر را از طرف او به آنان برساند و بگوید: از بدگویی درباره علی علیه السّلام دست بردارید. او در اجرای دستور خدا بیپروا است و اهل تملق و مداهنه نیست. [1] مراسم حج آغاز میگردد
اعمال عمره به پایان رسید. پیامبر راضی نبود که در فاصله عمره و اعمال حج، در خانه کسی به سر ببرد. از این رو، دستور داد که خیمه او را در بیرون مکه بزنند. روز هشتم ذی الحجّه فرا رسید- زائران خانه خدا، همان روز از مکه به جانب عرفات حرکت میکنند تا در عرفه، از ظهر روز نهم تا غروب آن روز توقف کنند.- پیامبر- روز هشتم ذی الحجّه که روز «ترویه» نیز میگویند- از طریق «منی» عازم عرفات شد و تا طلوع آفتاب روز نهم در «منی» ماند. سپس بر شتر خود سوار شد و راه
[1]. ارفعوا ألسنتکم عن علی؛ فإنّه خشن فی ذات اللّه، غیر مداهن فی دینه. «بحار الانوار، ج 21، ص 385».