زیر لوای استقلال فکری و سیاسی و فرهنگی صورت میگیرد- معادل دانسته، حتی گاهی اولی را بر دومی ترجیح میدهند. پیامبر به ناچار پس از بازگشت، میبایست چنین افرادی را تنبیه کرده و در ضمن از سرایت این بیماری به افراد دیگر جلوگیری مینمود. آنان نه تنها در این جهاد شرکت نکردند، بلکه به عهدشان نیز عمل نکردند. آنان همچنان سرگرم تجارت و مال اندوزی بودند که ناگهان خبر بازگشت پیروزمندانه پیامبر در مدینه انتشار یافت. این سه نفر برای جبران به استقبال پیامبر شتافته و بسان دیگران به حضور او رسیده و سلام و تبریک عرض نمودند. پیامبر روی از آنان برتافت و کوچکترین اعتنایی به آنها نکرد. وقتی به مدینه رسید، در آن اجتماع با شکوه و میان غریو شادی و هلهله، شروع به سخن گفتن نمود. نخستین سخنی که در آن مجمع بزرگ ایراد کرد، چنین بود: ای مردم! این سه نفر حکم اسلامی را سبک شمرده و به پیمانی که با من بسته بودند، عمل نکردند و سودپرستی را بر زندگی شرافتمندانه، زیر لوای توحید مقدم داشتند؛ به همین دلیل همه گونه روابط خود را با این افراد قطع کنید. با اینکه عده متخلفان، قریب به نود نفر بودند، از آنجا که اکثر آنان را گروه منافق تشکیل میداد، و هرگز از آنها چنین توقع و انتظاری نمیرفت که در جهاد با دشمن شرکت ورزند؛ از این رو فشار مبارزه متوجه این سه نفر مسلمان بود که برخی از آنها مانند: «مراره» و «هلال» در غزوه «بدر» شرکت کرده و اسم و رسمی در میان مسلمانان داشتند. سیاست خردمندانه پیامبر که جزء لا ینفک آیین او است، اثر عجیبی بر جای گذاشت. تجارت و خریدوفروش متخلفان به کلی تعطیل شد، اجناس آنان به فروش نرفت، نزدیکترین افراد آنان روابط خود را قطع کرده، حتی از سخن گفتن و رفت و آمد با آنها نیز خودداری نمودند. اعتصاب مردم و قطع روابط، آنچنان روح و روان آنان را فشرد که زمین پهناور