که در این سفر با شما شریک بودند و به هر جا که قدم نهادید، آنان نیز گام گذاشتهاند. به حضرتش عرض کردند: چطور متصور است که آنان در مدینه بمانند و در این سفر همراه ما باشند؟ فرمود: آنان کسانیاند که با داشتن اشتیاق و علاقه به وظیفه بزرگ اسلامی «جهاد» بر اثر عذر موجهی از شرکت در جهاد بازماندهاند. پیامبر با این بیان کوتاه خود، به یکی از برنامههای تربیتی اسلام اشاره نمود و یادآور شد، اندیشه پاک و نیت نیک جانشین عمل خیر میشود و کسانی که روی نبودن قدرت و فقدان امکانات، از انجام اعمال نیک محروم میباشند، میتوانند از جهت علاقه باطنی به آن، در ثواب و پاداش عمل، با دیگران شریک و سهیم گردند. اگر اسلام، به اصلاح ظاهر علاقهمند است، به اصلاح باطن و اندیشه علاقه بیشتری دارد، زیرا سرچشمه اصلاحات همان اصلاح عقیده و طرز تفکر بوده و همه اعمال ما زاییده افکار ما است. پیامبر با گفتار خود از غرور بیجای مجاهدان کاست و مقام افراد معذور را حفظ کرد، ولی از آن لحظه تصمیم گرفت که متخلفان بدون عذر را سخت گوشمالی داده و عرصه را بر آنان تنگ کند.
مبارزه منفی
روزی که در مدینه بسیج عمومی اعلام گردید، سه نفر از مسلمانان به نامهای «هلال»، «کعب» و «مراره» حضور پیامبر شرفیاب شده و عذر خواستند که در این جهاد، شرکت نکنند. عذر آنان این بود که هنوز محصولشان از صحرا و باغ جمعآوری نشده و به حالت نیمه تمام است، ولی به پیامبر قول دادند که به فاصله چند روز، پس از آنکه به وضع محصول سر و صورتی دادند، به ارتش اسلام در میدان «تبوک» بپیوندند. چنین افرادی که به دین و دینار، منافع مادی و استقلال سیاسی به چشم مینگرند- افرادی کوتاهنظرند که لذایذ زودگذر مادی را، با زندگی شرافتمندانه انسانی- که