میان انگشتان خود قرار داد و رو به مردم کرد و گفت: من از تمام غنایم شما حتی از این پشم، جز «خمس» حقی ندارم. حتی این خمس که حق من است، آن را به خود شما بازخواهمداد. بنابراین، هر فردی از شما هر نوع غنیمتی در پیش او هست، اگر چه نخ و سوزن باشد همه را برگرداند تا از روی عدالت میان شما تقسیم گردد. پیامبر همه بیت المال را میان مسلمانان قسمت کرد و خمس بیت المال را که مخصوص خود او بود، میان سران قریش- که تازه اسلام آورده بودند- تقسیم نمود و به «ابو سفیان» و پسرش «معاویه»، «حکیم بن حزام»، «حارث بن حارث»، «حارث بن هشام»، «سهیل بن عمرو»، «حویطب بن عبد العزی»، «علاء بن جاریه» و ... که همگی تا دیروز از سران شرک و کفر و از دشمنان سرسخت محمد بودند، صد شتر داد. همچنین، به گروهی که موقعیت آنها نسبت به گذشتگان کمتر بود، پنجاه شتر داد و آنان با این بخششهای گران و سهام اختصاصی دیگر خود، تحت تأثیر عواطف و محبتهای پیامبر قرار گرفتند و خواه ناخواه به جانب اسلام کشیده شدند. این دسته را در فقه اسلامی «مؤلفة القلوب» مینامند و یکی از مصارف زکات اسلامی همین دسته است. [1] ابن سعد [2] صریحا مینویسد: این بذل و بخشش همگی از خمسی بود که شخصا متعلق به خود پیامبر بود و هرگز دیناری از حقوق و سهام دیگران در راه تألیف قلوب این گروه خرج نگردید. بذل و بخشش پیامبر بر جمعی از مسلمانان و به خصوص برخی از انصار بسیار گران آمد. آنان که به مصالح عالی عطایای پیامبر واقف نبودند، تصور میکردند که تعصب خانوادگی، پیامبر را واداشت که خمس غنیمت را میان خویشاوندان خود تقسیم کند. حتی مردی از قبیله «بنی تمیم» به نام «ذو الخویصره» گستاخی را به جایی رساند که رو به پیامبر کرد و گفت: من امروز کارهای شما را دقیقا بررسی کردم و دیدم [1]. همان، ج 3، ص 493. [2]. الطبقات الکبری، ج 3، ص 153.