کنند که مردم بدبختیهای خود را حس نکنند. فشار و اختیارات نامحدود موبدان، مردم را از آیین زردشتی گریزان میساخت و توده مردم میخواستند، دینی غیر از دین اشراف، برای خود بیابند. مؤلف تاریخ اجتماعی ایران مینویسد: ... ناچار مردم ایران از فشار اشراف و موبدان میکوشیدند که از زیر بار گران این ناملایمات خود را بیرون آورند. به همین جهت، در مقابل طریقه رسمی «مزدیسنی زرتشتی» که مذهب دولت و دربار بود و به آن «بهدین» میگفتند، دو طریقه دیگر در میان زرتشتیان، پیدا شده بود ... [1] آری، در نتیجه فشار و سختگیریهای اشراف و موبدان بود که در ایران ساسانی مذاهب مختلف، یکی بعد از دیگری پیدا میشد. «مزدک» و پیش از او «مانی» [2] برای آنکه تحولی در اوضاع روحانی و دینی پدید آورند، خود کوشیدند، امّا نتیجهای نگرفتند. در حدود سال 497 میلادی بود که «مزدک» قیام کرد. لغو مالکیت انحصاری و نسخ رسم چند همسری و تشکیل حرمسرا را، در سرلوحه برنامه اصلاحی خود قرار داد. وقتی طبقات محروم از این برنامه اطلاع پیدا کردند؛ پروانهوار به گرد او هجوم آوردند و به رهبری «مزدک» انقلاب بزرگی به راه انداختند. این قیامها و جنبشها برای آن بود که مردم به حقّ مشروع خداداد خود برسند. سرانجام کار «مزدک» با مقاومت روحانیان و مخالفت سپاهیان مواجه شد و موجب فتنه و تباهی اوضاع ایران گشت. همچنین در اواخر عهد ساسانی، آیین زردشتی کاملا حقیقت خود را از دست داده بود. کار مقدس شمردن آتش به جایی رسیده بود که پتک زدن به آهن گداخته را که در پرتو مجاورت با آتش، طبیعت آن را به خود گرفته ناروا میدانستند و اصول و عقاید [1]. تاریخ اجتماعی ایران، ج 2، ص 20. [2]. مذهب مانی، آیین زردشت آمیخته با مسیحیگری بود، و از دو مسلک بومی و بیگانه، مسلکی را اختراع نمود.